گنجور

 
جامی

مطرب آهنگ ترنم های شوق انگیز کرد

وز دم نی آتش صاحبدلان را تیز کرد

در حریم بزم رندان پای نتواند نهاد

جز حریفی کز سبوی باده دستاویز کرد

کوهکن گو تیشه بی حاصل مزن چون دور چرخ

لعل جان افزای شیرین روزی پرویز کرد

سبزه نو خاست گرد گل تو را از مشک ناب

با اسیران هر چه کرد این سبزه نوخیز کرد

زلف مشکین تو را در باغ بر هم زد صبا

جعد سنبل را عبیر افشان و عنبیربیز کرد

داشت ارزانی خیالت دوش تشریف قدوم

مردم چشم منش از گریه گوهرریز کرد

دعوی پرهیزگاری نیست جز آلودگی

وقت جامی خوش کزین آلودگی پرهیز کرد