چه گویم کز فراقت چونم ای دوست
جگر پر درد و دل پر خونم ای دوست
به زیر پای خود کردی سرم پست
رساندی پایه بر گردونم ای دوست
میان رهروان بودم فسانه
ز ره بردی به یک افسونم ای دوست
چنان از لعل میگون تو مستم
که فارغ از می گلگونم ای دوست
ز نقد عشق اگر خالی بود جیب
چه سود از گنج افریدونم ای دوست
کمم در حشمت و جاه از سگانت
ولیکن در وفا افزونم ای دوست
مگو جامی سگ این آستان نیست
مکن زین دایره بیرونم ای دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه گویم کز فراقت چونم ای دوست
جگر پر درد و دل پر خونم ای دوست
به زیر پای خود کردی سرم پست
رساندی پایه بر گردونم ای دوست
میان رهروان بودم فسانه
[...]
تو گر خون ریزیم ممنونم ای دوست
مگو تا غیر ریزد خونم ای دوست
مرا هم بر سر کویت سگی دان
مکن از کوی خود بیرونم ای دوست
به حسن از لیلی افزونی تو و من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.