گنجور

 
رفیق اصفهانی

تو گر خون ریزیم ممنونم ای دوست

مگو تا غیر ریزد خونم ای دوست

مرا هم بر سر کویت سگی دان

مکن از کوی خود بیرونم ای دوست

به حسن از لیلی افزونی تو و من

به عشق افزون تر از مجنونم ای دوست

شود هر روز افزون تر به عشقت

غم آن حسن روزافزونم ای دوست

تو تا از لطف با من مهربانی

چه غم از کینه ی گردونم ای دوست

مده جام می گلگون به دستم

که مست آن لب می گونم ای دوست

چه می گوئی رفیق از هجر چونی

چه می گویم ز هجرت چونم ای دوست