دی که آن نازنین سخن می گفت
با رفیقان حدیث من می گفت
سوی من بود اشارت غمزه
گرچه با دیگران سخن می گفت
نمک ریش دل فگاران بود
هر چه آن شوخ غمزه زن می گفت
صبحدم باد ازان شمایل خوب
نکته ای چند در چمن می گفت
لطف آن قد ز سرو می پرسید
وصف آن روی با سمن می گفت
پیش گل گاه ازان لطافت تن
گاه ازان بوی پیرهن می گفت
بهر مرغان صبح جامی نیز
حال شب های خویشتن می گفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.