نسیم الصبح زر منی ربی نجد و قبلها
که بوی دوست میآید ازآن فرسوده منزلها
چو گردد شوق وصل افزون چه جای طعن اگر مجنون
به بوی هودج لیلی فتد دنبال محملها
دل من پر ز مهر یار و او فارغ نبودهست آن
که میگویند راهی هست دلها را سوی دلها
رسید اینک ز ره سلمی و من از ضعف تن زینسان
فخذ یا صاح روحی تحفة منی و اقبلها
مریز ای ابر دیده آب حسرت بر سر راهش
که دور اولی سم اسبش ز آسیب چنین گلها
مرا از هجر او در دل گره میبود صد مشکل
چو دیدم شکل او فیالحال حل شد جمله مشکلها
ز جور دور غم فرجام جامی قصهها دارد
ولکن خوف املال الندامی لم یطولها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عشق و شوق وصال صحبت میکند. شاعر از دل تنگی و اشتیاق خود به وصال معشوق میگوید و به بوی دوست و مکانهای آشنا اشاره میکند. او ابراز میکند که با وجود مشکلات و جدایی، عشقش همچنان در دلش زنده است. همچنین، از حسرتهایی که به دلیل دوری معشوق بر او میگذرد، سخن میگوید و در نهایت بهدست آوردن معشوق را امیدی شیرین توصیف میکند. شاعر با احساساتی چون شوق و غم و همچنین اشاره به زیباییها و مشکلات عشق، عواطف عمیق خود را بیان میکند.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی بوی عطر بهشتی را به خاطر میآورد، و قبل از آن، بوی دوست از خانههای قدیمی که به مرور زمان فرسوده شدهاند، به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق و علاقه برای رسیدن به معشوق افزایش پیدا کند، دیگر چه اشکالی دارد اگر مجنون به خاطر بوی هودج لیلی به دنباله ی محملها بیفتد؟
هوش مصنوعی: دل من سرشار از محبت و عشق به معشوق است، اما او هیچ توجهی به این موضوع ندارد. عدهای میگویند که راهی وجود دارد که دلها را به هم نزدیک میکند، اما در واقع چنین چیزی نیست.
هوش مصنوعی: اکنون از راه سلمی به من رسیده است و من به خاطر ناتوانی بدنم چنین میگویم: ای دوست، روح من هدیهای از توست و آن را بپذیر.
هوش مصنوعی: ای باران، متوقف شو و اشک حسرت را بر سر راه او نریز، زیرا که در دور اول، سم اسب او به گلهای زیبایی آسیب رسانده است.
هوش مصنوعی: دل من از غم دوری او پر از مشکلات بود، اما وقتی چهرهاش را دیدم، همه آن مشکلات یکباره حل شد.
هوش مصنوعی: از درد و رنج دوری، جامی قصهها و داستانهای زیادی دارد، اما ترس او از شرم و ندامتی است که ممکن است از عمر کوتاه او ناشی شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نُمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کآخر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم
[...]
به امیدی که بگشاید ز لعل یار مشکلها
خیال آن لب میگون چه خون افتاده در دلها
مخسب ای دیده چون نرگس به خوشخوابی و مخموری
که شبخیزان همه رفتند و بربستند محملها
دلا در دامن پیر مغان زن دست و همت خواه
[...]
بیا ای از خط سبزت هزاران داغ بر دلها
مرو کز اشک مشتاقان به خون آغشته منزلها
به تقصیر وفا عیبم مکن، کز آب چشم من
هنوز اندر رهت تخم وفا میروید از گلها
گر از گردون ملالی باشدت، بر عشق املا کن
[...]
تجلی الراح من کاس تصفی الروح فاقبلها
که می بخشد صفای می فروغ خلوت دلها
انلنی جرعة منها ارحنی ساعة عنی
که ماند از ظلمت هستی درون پرده مشکلها
به جان شو ساکن کعبه بیابان چند پیمایی
[...]
رُموز العشق کانت مشکلا بالکاس حللها
که آن یاقوت محلولت نماید حل مشکلها
سوی دیر مغان بخرام تا بینی دوصد محفل
سراسر ز آفتاب می فروزان شمع محفلها
دل و می هردو روشن شد نمیدانم که تاب می
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.