هر شب افروخته از آتش دل مشعلهها
رود از کوی غمت سوی عدم قافلهها
دلم از پرتو خورشید رُخَت قندیلیست
کز سر زلف تو آویخته با سلسلهها
شرح اسرار خرابات نداند همه کس
هم مگر پیر مغان حل کند این مسئلهها
در ره فقر و فنا بی مدد عشق مرو
که کمینگاه حوادث بُوَد این مرحلهها
گفتوگوی خرد از حد بگذشت ای ساقی
باده در ده که ندارم سرِ این مشغلهها
ساعتی گوش رضا سوی منِ دلشده نه
کامشب از دست تو هم پیش تو دارم گلهها
واقف از سِرّ خرابات جز آن مست نشد
که به میخانه برآورد چو جامی چلهها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تفکرات عمیق و احساسات عاشقانه شاعر میپردازد. شاعر با بیان از آتش دل و غمهایش، به توصیف عشق و فقر میپردازد و به جستجوی حقیقت و رازهای وجود میپردازد. او از عشق به عنوان نیرویی ضروری در زندگی یاد میکند و هشدار میدهد که در مسیر عشق، مشکلات و چالشها وجود دارد. همچنین به اهمیت گوش دادن به سخنان حکیمانه و بهرهگیری از لذتهای زندگی اشاره میکند. در پایان، شاعر به میخانه و شادیهای آن اشاره میکند که نشاندهنده تلاش برای فرار از غمها و یافتن آرامش است.
هوش مصنوعی: هر شب دل من به شدت گرفتار آتش عشق توست و در این آتش، شعلهها زبانه میکشند. اندوه تو مرا به سمت عدم و بینهایت میبرد و همچون قافلههایی که به راه میافتند، این احساس را با خود میبرم.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی چهرهات مانند یک چراغ روشن است که از تارهای موی تو آویزان شده است.
هوش مصنوعی: فقط عدهای خاص میتوانند رازهای عمیق و پنهان دنیای خرابات را درک کنند، و آن هم فقط کسی مثل پیر مغان است که میتواند به درستی این مسائل را روشن کند.
هوش مصنوعی: در مسیر فقر و نابودی بیکمک عشق نرو، زیرا این مرحلهها محل کمین حوادث ناگوار هستند.
هوش مصنوعی: خرد و اندیشه دیگر جایی برای صحبت ندارد. ای ساقی، باده را به من بده زیرا از این دغدغهها و مشکلات خسته شدهام و دیگر توانایی فکر کردن را ندارم.
هوش مصنوعی: مدتی است که دل شادان من به سمت تو معطوف شده، اما امشب از دست تو نگرانم و از تو شکایتهایی دارم.
هوش مصنوعی: فقط کسی که در عمق رازهای میخانه آگاه است، به درستی متوجه میشود که چگونه فقط یک شیشه شراب میتواند او را به حالتی سرشار از حال و شوق ببرد، حالتی که ممکن است سالها طول بکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای به درگاه تو از قدس روان قافلهها
پیش طوف سر کوی تو خجل نافلهها
هرکجا شاکله فضل تو در ذکر آمد
غیر تشویر نشد شاکله شاکلهها
مشکل آید همی اسناد تولد به تو زانک
[...]
دل نگردید شب وصل تهی از گله ها
طی شد این وادی و هموار نشد آبله ها
اثر از گرمروان نیست، همانا گردید
در دل سنگ نهان آتش این قافله ها
شور من بیش شد از چوب گل و سایه بید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.