چرخ را جامی نگون دان کز می عشرت تهی ست
باده از جام تهی جستن نشان ابلهی ست
مرد جاهل جاه گیتی را لقب دولت نهد
همچنان کاماس بیند طفل و گوید فربهی ست
از بقا گردون قبایی بر قد یک تن ندوخت
خلعتی بس فاخر آمد عمر عیبش کوتهی ست
نیست شاخ میوه دار ایمن ز سنگ ناکسان
خوش تهیدستی که او آزاده چون سرو سهی ست
خوش برآ با قطع و وصل باغبان همچون نهال
گر تو را زین باغ پر آسیب امید بهی ست
راه بس باریک و شب تاریک و دزدان در کمین
بی دلیلی عزم ره کردن دلیل بی رهی ست
هر که چون جامی درین ره شد ز ما و من تهی
گر به صورت مبتدی باشد به معنی منتهی ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.