یار رفت از دیده لیکن روز و شب در خاطر است
گر به صورت غایب است اما به معنی حاضر است
عاشق اندر ظاهر و باطن نبیند غیر دوست
پیش اهل باطن این معنی که گفتم ظاهر است
در حضور دوست هر جانب نظر کردن خطاست
یک زمان حاضر نشین ای دل که جانان ناظر است
خاطرم خوش نیست هرگز جز به زیر بار عشق
پیش عاشق هر چه جز عشق است بار خاطر است
عاشق درویش تا دانست ذوق صبر و شکر
بر جفاهای تو صابر وز بلاها شاکر است
آن دهان را سر غیب الغیب دان کز شرح آن
هم اشارت مانده عاجز هم عبارت قاصر است
آن پریرو را به افسون سخن تسخیر کرد
زان سبب گویند شاعر نیست جامی ساحر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی عشق و دلبستگی است. شاعر میگوید که محبوبش از دیدش رفته، اما یاد و خاطرهاش همچنان با اوست. هرچند محبوب در دنیا غایب است، اما در معنی و احساس همیشه حاضر است. عاشق تنها دوست را در دلش میبیند و در پیش اهل معرفت، این حقیقت کاملاً روشن است. در کنار دوست، نگاه به جوانب دیگر اشتباه است و بهتر است دل را در کنار محبوب آرام کنیم، چرا که او دائماً ناظر بر ماست. شاعر میگوید جز عشق هیچ چیز در خاطرش خوشایند نیست و در عشق، تحمل و شکرگزاری را یاد گرفته است. همچنین او اشاره به افسانهگویی و قدرت کلام شاعرانه دارد که قادر به انتقال احساسات عمیق است.
هوش مصنوعی: دوست از جلوه من دور شده است، اما یاد او دائماً در ذهنم زنده است. اگرچه او به ظاهر حضور ندارد، ولی در معنای خود همیشه در کنار من است.
هوش مصنوعی: عاشق فقط زیباییها و محبتهای محبوبش را میبیند و در دلش جز او هیچکس دیگری جا ندارد. برای افرادی که به باطن و دلایل عمیقتر نگاه میکنند، این حقیقتی که گفتم ساده و روشن است.
هوش مصنوعی: در محضر دوست، توجه به اطراف کار درستی نیست. ای دل، کمی بیاسا و در کنار او باش، زیرا معشوق به همه چیز نظارهگر است.
هوش مصنوعی: هرگز خاطر من خوش نیست، مگر زمانی که در زیر بار عشق باشم. پیش عاشق، هر چه غیر از عشق باشد، فقط سنگینی بار دل است.
هوش مصنوعی: عاشقِ درویش وقتی فهمید که چطور میتواند با صبر و شکر، به بدرفتاریهای تو تحمل کند و از مشکلات راضی باشد، به آرامش رسید.
هوش مصنوعی: این سخن به بیان این موضوع میپردازد که هرگونه توضیح و وصف دربارهی یک حقیقت عمیق و پنهان، ناکافی و ناتوان است. آن دهانی که از رازهای عظیم سخن میگوید، به گونهای است که حتی بهترین بیانها و توصیفهای ما هم نمیتوانند به آن پی ببرند و درک کنند. به عبارت دیگر، حقیقتی وجود دارد که فراتر از کلام و بیان ماست و ما در تلاش برای توصیف آن هم ناامید و ناگزیر از مواجهه با محدودیت کلمات هستیم.
هوش مصنوعی: آن دختر زیبا با کلام دلربای خود دل همه را برد و به همین دلیل میگویند که شاعر، جادوگری است که در شعرش سحر و جادو دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است
چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است
اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن
هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است
هر سری را باز سیصد بند گوناگون چنانک
[...]
شهریارا خرمی کن کاول شهریور است
با دلارامی که با هر شادئی اندر خور است
جان و دل را مونس است و با گل و با نرگس است
نوبهار مجلس است و آفتاب لشگر است
این جهان همچون صدف گشت و تو او را گوهری
[...]
ای جوانبختی که تخت بختت از کیوان براست
در فلک فرمانبر رأی تو سعد اکبر است
بر بداندیشان تو بهرام کینه گستر است
مجلس بزم ترا خورشید رخشان ساغر است
چون قدح گیری بمجلس زهره چون رامشگر است
[...]
ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است
هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است
کافری شادی است و آن شادی نه از اندوه تو
نی که کار او ز اندوه و ز شادی برتر است
آن کزو غافل بود دیوانهای نامحرم است
[...]
کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است
هر که قانع شد به خشک و تر شه بحر و بر است
تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوه
کادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است
شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.