ای حسن بسته برقمرت رنگ ارغوان
وایزد نهاده برشکرت شکل ناردان
برده بزیر عنبر تو یاسمین وثاق
کرده بگرد شکر تو طوطی آشیان
یکذره کردگار ترا چون نداد سنگ
پیکان غمزه را بچه برمیکنی فسان
گلها پدید گشت ز خاک و بهرگلی
در خاک میکنی بعوض عاشقی نهان
پرسی چگونه دل تو شادمانه هست؟
در عهد چو نتوئی دل و آنگاه شادمان؟
در باد بوی طره تو یافت چاکرت
بر باد از گزاف ندادست خان ومان
ترسم بتاکه فاش کند در اشک من
این راز عشق مانده بپنهان زهمگنان
نه نه که هر که جائی دری فشاند دهر
آنرا بجود صاحب عادل برد گمان
والانظام ملک و خداوند صدر دین
دستور ملک بخش و وزیر ملک نشان
آویزه ایست حلم وراکوه بیستون
فضل آیه ایست دست ورا بحربیکران
ای از سرشک حاسد جاه عریض تو
عالم فیروزه طیلسان
گردون نخست پایه و شعری دوم بود
آنرا که بر جناب تو آمد بنردبان
پیوسته نقشبند ز کلک تو مستفید
دایم صدف گشای زلعل تو ترجمان
قاصر زعزم نهضت تو جره سفید
عاجز زبیم صولت تو شرزه ژیان
ای اسم داده همنفس روح را سخن
وی نام کرده نایژه رزق را بنان
گرفی المثل چو تیغ زبان آهنین کنم
فرسوده گردم ارکنم اوصاف تو بیان
مستغنیست بنده باقبال تو ازانک
آبحیات شعر فرو شد برای نان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به دیدار دوستی میپردازد که به نقد دفتر شعر او آمده است. این دوست بلافاصله نقاط قوت دیوان شاعر را ستایش کرده و به تنوع شعرهای او اشاره میکند. او غزلها را به آب روان و مدیحهها را به لؤلؤ تشبیه میکند و از دیگر قالبهای شعری نیز یاد میکند. شاعر در پاسخ به انتقادات و نظرات دوستش، از او تشکر کرده و به نکتهای در مورد شعرهایش اشاره میکند. در انتها، شاعر گزارشی از این گفتگو و احساساتش نسبت به شعر ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: ای حسن، زیبایی چهرهات مانند رنگ قرمز ارغوان است و خداوند بر زیبایی و جوانی تو شکل و لطافت گل نرگس را نهاده است.
هوش مصنوعی: غنچههای یاسمن به زیر عطر خوش تو بند شدهاند و پرندههای طوطی در کنار شکرینترین طعم تو لانه گزیدهاند.
هوش مصنوعی: خداوند به تو کمی از مهر و محبت بخشید، چرا که با سنگی که نشانهاش غمزه است، چگونه میتوانی بچهات را از زمین بردارید؟
هوش مصنوعی: گلها از خاک به وجود میآیند و به خاطر هر گل که در خاک میکاشتید، گویی به عشق نهان در دل خود اشاره میکنید.
هوش مصنوعی: میپرسی دل تو چگونه خوشحال است؟ در زمانی که دل تو شاداب باشد، آن وقت میتوانی خوشحال باشی.
هوش مصنوعی: در نسیم، بوی موهای تو را احساس کردم و خدمتگزار تو به خاطر این که بیدلیل گذراندن خود را در باد به هدر نداد است، زحمتی نمیکشد.
هوش مصنوعی: نگرانم که دیدن اشکهایم این راز عشق را برای دیگران فاش کند، رازی که تا به حال از همه پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: هر کسی نمیتواند به راحتی وارد هر دفتری شود و آنجا را تصرف کند؛ تنها کسی که شایسته و عادل باشد، میتواند به حق خود دست یابد.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان اهمیت و جایگاه والای حاکمیت و رهبری در جامعه میپردازد. تاکید میشود که سلطنت و حکومت به عنوان نمایندگان خداوند، وظیفه دارند که به مردم خدمت کنند و عدالت را برقرار سازند. در حقیقت، حاکمیت باید بر اساس اصول اخلاقی و دینی عمل کند و وزرا نیز باید نمایندگانی برای اجرا و تحقق این اصول باشند.
هوش مصنوعی: شکیبایی و بردباری مانند زیور ارزشمندی است که بر بلندیهای کوههای بیستون میدرخشد، و فضیلت مانند آیهای است که دست انسان را به دریای بیکران دانش و فضایل میکشاند.
هوش مصنوعی: ای کسی که حسادت تو مثل اشک بر چهرهات است، در حالی که مقام و شأن تو از وسعت بینظیری برخوردار است و علم و دانشی همچون فیروزه درخشان و زیبا در دست داری.
هوش مصنوعی: آسمان ابتدا پایه و شعر دوم است، این را کسی که به نزد تو آمد و به نردبان اشاره کرد، بیان کرده است.
هوش مصنوعی: همواره تصویرگر از قلم تو بهرهمند است و صدف، که در آرزوی لعل توست، به بیان رازهای تو مشغول است.
هوش مصنوعی: عجز من از حرکت و جنبش تو، مانند ناتوانی سفید در برابر قدرت توست که بر بالای زیباییها ایستادهای.
هوش مصنوعی: ای کسی که به روح زندگی نام دادهای، سخن گوی تو مانند نای زدن است که رزق و روزی را به شكلی زیبا و دل نشین به ما میرساند.
هوش مصنوعی: اگر مانند یک شمشیر با زبان خود تند و برنده باشم، در بیان ویژگیهای تو فرسوده و خسته میشوم.
هوش مصنوعی: بنده با داشتن لطف و رحمت تو نیازمند نان نیست، زیرا به برکت شعر و هنر، زندگیام پر بار و سرشار از خوشبختی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردُوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دُوان دَوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.