گنجور

 
جهان ملک خاتون

مگر لطف تو باشد دستگیرم

ز پای افتادم آخر دست گیرم

اگرچه لایق حلقه نباشم

خداوندا به فضلت در پذیرم

منم مجرم ولیکن وای بر من

اگر لطفت نباشد دستگیرم

مسلمانان به راه کعبه وصل

بود خار مغیلان چون حریرم

نپرسی یک زمان از حال زارم

تو باشی دایماً ما فی الضّمیرم

ز جان باشد گزیرم کام و ناکام

به جان تو که از تو ناگزیرم

به بوی زلف مشکین تو عمریست

که جانی می دهم باشد بمیرم

بگشتم در جهان در جست و جویش

نباشد چون نگار بی نظیرم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

بیا، جانا، که جانت را بمیرم

وگر میرم به جان منت پذیرم

خلاص من بجویید، ای رفیقان

که من در قید مهر او اسیرم

نظر گفتند داری با فقیران

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
عبید زاکانی

امید از وصل جانان برنگیرم

مگر کز غصهٔ هجران بمیرم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه