بیا جانا که جانت را بمیرم
وگر میرم به جان منّت پذیرم
اگر بر خاکم افتد سایه تو
برآرم دست و دامانت بگیرم
دل از هجران به جان آمد که از جان
گزیرم هست و از تو ناگزیرم
خلاص من مجویید ای رفیقان
که من در قید مهر او اسیرم
نظر گفتند داری با فقیران
من مسکین شیدا هم فقیرم
نمی آید به کویت ناله من
که گوش چرخ کر گشت از نفیرم
اگر یک شب در آغوش من آیی
بمیرم پیشت و هرگز نمیرم
به مردی پای دارم چون نشانه
وگر خواهد زدن هردم به تیرم
همی ترسم جهان بر من سرآید
به درد هجر و در حسرت بمیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و درد جدایی شاعر از معشوق است. شاعر جان خود را فدای محبوب میکند و ابراز میکند که حتی اگر به خاطر او بمیرد، با کمال میل این را میپذیرد. او از رنجی که از دوری معشوق میکشد، سخن میگوید و به دوستانش میگوید که دنبال نجات او نباشند، چون در قید عشق او اسیر است. شاعر همچنین ابراز میکند که اگر یک شب معشوق به آغوشش بیاید، زندگیاش کامل میشود و از درد جدایی میهراسد. در کل، این شعر احساسات عمیق عشق و درد ناشی از فراق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: بیا ای عزیز، جانم را فدای تو میکنم و اگر از عشق تو بمیرم، این را به جانم میخرم.
هوش مصنوعی: اگر سایه تو بر زمین بیفتد، من دستم را بلند میکنم و دامنت را میگیرم.
هوش مصنوعی: دل از نبودن تو به شدت آزرده و خسته شده است، به گونهای که حتی از جانم نیز خستهام، ولی در عین حال نمیتوانم از تو دور شوم.
هوش مصنوعی: دوستان، به دنبال رهایی من نباشید، زیرا من در بند عشق او گرفتار هستم.
هوش مصنوعی: گفتند که تو با فقرا چه نظری داری؟ من هم مثل آن مسکین عاشق، فقیر هستم.
هوش مصنوعی: ناله و شکایت من به کوی تو نمیرسد، چون صدای من به حدی بلند شده که دیگر گوش زمانه ناتوان است از شنیدنش.
هوش مصنوعی: اگر یک شب در آغوش من بیایی، من آنقدر عاشق تو هستم که انگار از شدت عشق میمیرم، اما در واقع هرگز نمیمیرم.
هوش مصنوعی: من به مردی دلبستگی دارم که مانند نشانهای در نظر من است و اگر بخواهد، میتواند هر لحظه به من آسیب بزند.
هوش مصنوعی: من نگرانم که این دنیا به پایان برسد و من در حسرت دوری کسی بمیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر رحمت نیاری من بمیرم
بدان گیتی ترا دامن بگیرم
اگر شیرین نباشد دستگیرم
چو شمع از سوزشِ بادی بمیرم
بمُردم پیش ازان کاینجا بمیرم
درین سِر باش یا رب دستگیرم
بیا، جانا، که جانت را بمیرم
وگر میرم به جان منت پذیرم
خلاص من بجویید، ای رفیقان
که من در قید مهر او اسیرم
نظر گفتند داری با فقیران
[...]
امید از وصل جانان برنگیرم
مگر کز غصهٔ هجران بمیرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.