از سر سوز جگر بر در آن یار شدم
با دلی پر ز غم و دیده ی خونبار شدم
گفتم از روی ترحّم جگر ریش مرا
مرهمی نه که به کام دل اغیار شدم
سالها خون جگر خوردم و از دست غمش
هم اسیر ستم دشمن خوانخوار شدم
ای ملامتگر ازین بیش میازار مرا
که من از دوست جدا از سر نار چار شدم
گفتم از غصّه ی دلدار بپردازم دل
باز فریادکنان بر در دلدار شدم
ترک اندیشه ی بیهوده نکردی ای دل
عاقبت تا به بلای تو گرفتار شدم
دوش در خواب شدم دولت وصلش دیدم
وز خیالش اثری نیست چو بیدار شدم
تنم از تنگی دل خسته چنان شد حّقا
که من از جان و جهان یکسره بیزار شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجی که به خاطر عاشق شدن و جدایی از معشوق متحمل شده، صحبت میکند. او به بستن جگرش از غصه و اشکریزی اشاره میکند و حس میکند که سالها تحت ستم این عشق بوده است. شاعر از ملامت دیگران پرهیز میکند و میگوید که نمیتواند از عشق خود جدا شود. در خواب، لحظه وصال محبوب را میبیند، اما با بیدار شدن، از آن حس و حال افسردگی و دلتنگی میکند. در نهایت، او به تنگی دل و بیمیلی نسبت به زندگی اشاره دارد و احساس میکند که از جان و دنیا بیزار شده است.
هوش مصنوعی: از شدت ناراحتی و درد دلی که دارم، در برابر آن محبوب ایستادهام و چشمانم پر از اشک است.
هوش مصنوعی: گفتم که از روی دلسوزی، زخم دلم را التیام بده، نه اینکه به خواسته و آرزوهای دیگران دچار شوم.
هوش مصنوعی: سالها دچار مشکلات و رنجهای زیادی شدم و به خاطر غم او از دست دشمنانش تحت فشار و ستم قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: ای کسی که مرا سرزنش میکنی، دیگر بیشتر از این آزارم نده؛ چرا که من به خاطر جدایی از دوست، دچار درد و رنج شدهام.
هوش مصنوعی: گفتم از ناراحتی و غم دلبرم بیرون بیایم، ولی نتوانستم و با صدای بلند به طرف دلبرم رفتم.
هوش مصنوعی: دل عزیز، تو هیچ وقت به فکر بیهوده بودن نپرداختی و در نهایت به بلا و سختی تو گرفتار شدم.
هوش مصنوعی: دیشب در خواب، خوشبختی وصل کردن با او را دیدم، اما وقتی بیدار شدم، اثری از خیال او در ذهنم نمانده بود.
هوش مصنوعی: بدن من به خاطر دل تنگی تا حدی خسته و ناامید شده که احساس میکنم از هر چیز، حتی از زندگی و دنیای вокруг خود، بیزارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از پس عمر شبی هم نفس یار شدم
خواب بود آن همه گویی تو، چو بیدار شدم
وقتی آن چشمه خورشید بدین سوی نتافت
گر چه در کوی غمش سایه دیوار شدم
موی گشتم ز غم و بار اجل می بندم
[...]
جز در عشق بهر در که شدم خوار شدم
خار بودم همه از عشق تو گلزار شدم
داشتم تا خبر از خویش نبودم خبری
تا شدم مست می عشق تو هشیار شدم
حرف ما گوش نمیکرد چه گفتیم رضی
[...]
هرکجا ساخت غمی دایره مسمار شدم
هر کجا نقطه شد انده خط پرگار شدم
بوی یار من ازین سست وفا می آید
گلم از دست بگیرید که از کار شدم
بس کزو شد برم آسوده، دو دستم در خواب
[...]
بسکه از بار غم دهر گرانبار شدم
همه رو سجده کنان تا در خمار شدم
شیشه پیچ دل از مستی من خود نشکست
من باین دل شکنان از چه گرفتار شدم
خرم از ابر بهاری نشدم طالع بین
[...]
فیض در بیخبری بود چو هشیار شدم
صرفه در خواب گران بود چو بیدار شدم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.