گرم بوسی دهی از لعل پرنوش
غلامی گردم از جان حلقه در گوش
که را باشد چنان چشم و لب و خد
که را آن عارض و زلف و بناگوش
که دیده همچو تو ماهی کله دار
که دیده همچو تو سروی قباپوش
مده خارم خدا را از گل وصل
مزن نیشم خدا را از لب نوش
چو دیگ از آتش عشقت شب و روز
به یاد تو فرو ننشینم از جوش
ز سر بگذشت اشکم از فراقت
چه دانی سرگذشت ما شب دوش
چرا بار غمم بر دل نهادی
چرا کردی تو عهدم را فراموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در اشعار عاشقانه به توصیف زیبایی معشوقه و احساسات شدید عاشق میپردازد. شاعر از عشق و شوق خود سخن میگوید و از زیباییهای چهره و جسم معشوق خود، مانند چشمها و لبها، یاد میکند. او به شدت تحت تأثیر عشق و جذابیت معشوق قرار دارد و ابراز میکند که عشق او همچون آتش او را میسوزاند. شاعر همچنین از درد و غم فراق و نداشتن معشوق صحبت میکند و به یادآوری عهدی که بین آنها بوده، دلتنگی و ناامیدی خود را نشان میدهد. بهطور کلی، این شعر احساسی سرشار از عشق و هیجان را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: اگر لبان تو به من بوسهای از لعاب خوشایند دهند، من از جان و دل غلام تو میشوم و حلقهای در گوش خود میکنم.
هوش مصنوعی: چه کسی را چنین چشمان و لبها و خد و چه کسی را آن صورت و زلف و گوشهای زیبا وجود دارد؟
هوش مصنوعی: دیدهام مانند تو ماهی زیبایی که سرش مانند سر ماهی است و همچنین مانند تو سرو زیبایی که لباس قشنگی بر تن دارد.
هوش مصنوعی: به خداوند میگویم که مرا از گل وصل دور نکن، زیرا با این کار به من آسیب میزنی؛ چون لب نوش و شیرینی عشق را هم از من میگیری.
هوش مصنوعی: مثل دیگی که به خاطر عشق تو همیشه در حال جوشیدن است، من هم هیچ وقت از یاد تو غافل نمیشوم و در هر لحظه به تو فکر میکنم.
هوش مصنوعی: از دوریت اشک من سرازیر شد، تو نمیدانی ما در شب گذشته چه بر ما گذشت.
هوش مصنوعی: چرا بار ناراحتیام را بر دوش من گذاشتی و چرا عهد و پیمانمان را فراموش کردی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود زودا، که آیی نیک خاموش
چو مرغابی زنی در آب پاغوش
چو شاهِ روم بود آن رویِ نیکوش؛
دو زلفش پیشِ او چون دو سیهپوش.
چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
نمودن روز را در زیر شبپوش
گه از بادام کردن جعبهٔ نیش
گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش
برآوردن برای فتنهٔ خلق
[...]
خداوندا زدوران زمانه
دلم از غصه چون دیگ است در جوش
همی سوزد جهان هر ساعتم دل
همی مالد فلک هر لحظه ام گوش
دراین فکرت چگونه خوش بود دل
[...]
چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.