آن سرو راست را که همی پرورم به ناز
از آب دیده، چون بودم بر قدش نیاز
آبم ببرد آن رخ چون آتشش از آن
در بوته ی فراق چو سیمیم در گداز
تا چند با فراق تو سازیم ای صنم
یک شب به وصل کار من خسته دل بساز
ما در میان بحر غمش اوفتاده ایم
از ما کناره کرد قدی همچو سرو ناز
جانم به لب رسید ز دست فراق او
ای باد صبحدم تو بگویش به گوش راز
چشمم به ابروی تو چو محراب کرده ام
چون قبله دلی تو از آن می برم نماز
ما در جهان پناه به قدر تو کرده ایم
آن سرو سایه از چه ز ما برگرفت باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و فراق است. شاعر به زیبایی و ناز سروی اشاره میکند که به او عشق ورزیده است. او از درد فراق و longing خود به سوز دل میسوزد و میگوید که چطور در غم عشق غرق شدهاند. شاعر از باد صبح میخواهد که پیام محبتش را به معشوق برساند و به یاد میآورد که چشمش همیشه به ابروی معشوقش دوخته شده و او را مانند قبله برای نماز دلش میداند. در پایان، شاعر از این که محبوبش او را رها کرده است، ابراز ناامیدی و اندوه میکند.
هوش مصنوعی: من آن درخت بلند و زیبا را که به ناز و محبت بزرگش کردهام، از اشک چشمم پرورش میدهم؛ حالا که خودم به بلندی و زیباییاش نیازمند بودم، چه حالتی دارد؟
هوش مصنوعی: چهرهات مانند آتش است و من را به سراب میبرد و در فاصله دوری از تو، مانند نقرهای که در گرما ذوب میشود، در حال ذوب شدن هستم.
هوش مصنوعی: ای محبوب، تا کی باید به دوری تو عادت کنیم؟ فقط یک شب به من اجازه بده تا با وصل تو دل خستهام را شاد کنم.
هوش مصنوعی: ما در دریاى اندوه او گرفتار شدهایم و او در حالى که قدش مثل سرو زیباست، از ما دور شده است.
هوش مصنوعی: عمر من به شدت به خاطر دوری او به انتها نزدیک شده است. ای باد صبحگاه، تو به او بگو که راز دل من را بشنود.
هوش مصنوعی: چشمانم را به ابروی تو مانند محرابی تبدیل کردهام، زیرا دل من به سوی توست و از آنجا نماز میخوانم.
هوش مصنوعی: ما در این دنیا به اندازه تو به پناهگاه و امنیتی نیاز داریم، پس چرا آن درخت خوش سایه از ما دور شده و ما را تنها گذاشته است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دست منت تو بمن بنده در دراز
درگاه تو ز حادثه من بنده را جواز
درهای رنج بسته بمن بر سخای تو
بر من در سرای تو بیگاه و گاه باز
صد کس نیازمند من و من بجاه تو
[...]
در هجر روی و لعل تو،ای لعبت طراز
بر روی زرد کرده ام از خون دل تراز
ناکامم از تو ، ور چه برآوردمت بکام
رنجورم از تو ، ور چه بپروردمت بناز
هستم ز حسرت بر چون سیم خام تو
[...]
ایچرخ سفله پرور خس یاردون نواز
تا کی خطا و چند دغا راستی بباز
چرخ و زمین ز برف و ز یخ کرد برگ و ساز
در پوش پوستین که دی آمد ز در فراز
بس مومن بهشتی کز خوف رنج دی
خواهد که در میان جهنم شود دراز
هست از کمال شدت سرما در آبگیر
[...]
ای خسروی که از تف تیغ تو در نبرد
جان عدو فتد چو دل شمع در گداز
هرجا که می روی ظفر اندر رکاب توست
در هیچ منزل از تو نخواهد فتاد باز
دیگر شکی نماند جهان را درین که هست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.