تا مدار فلک و دور جهان خواهد بود
دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود
بر من خسته نظر گر فکنی از سر لطف
اثر همت صاحب نظران خواهد بود
دیده تا بر قد آن سرو روان بگشایم
خونم از دیده ی غم دیده روان خواهد بود
خسته بار فراق توأم ای جان عزیز
گل وصل تو به دست دگران خواهد بود
گرچه دیدی ز فلک جور فراوان ای دل
دل قوی دار که خیر تو در آن خواهد بود
دل گم گشته ما را که نشان خواهد داد
تا ز حسنش به جهان نام و نشان خواهد بود
تا روان باشد و جانم به لب آید ز غمش
خاطرم مایل آن سرو روان خواهد بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حال و احوال عاشقانی است که دل در گرو وصال معشوق دارند. شاعر از longing و اشتیاق خود میگوید که حتی در دوری هم دلش به وصال معشوق امیدوار است. او به زیبایی و عظمت معشوق اشاره میکند و از رنج فراق مینالد. همچنین، با وجود مشکلات و سختیهایی که از جانب سرنوشت به آنها میرسد، امیدوار است که روزی به وصال معشوق برسد. در نهایت، از قدرت عشق و زیبایی معشوق میگوید که زندگی و وجودش را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مدار آسمان و گردش جهان ادامه دارد، دل من همیشه yearning برای وصال تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر با نگاهی مهربان به من خسته بنگری، تأثیر آن بر من از زحمات و تلاشهای افراد بانظر و متفکر سرچشمه خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: وقتی که چشمانم را به تماشای قد بلند آن سرو زیبا باز میکنم، از شدت غم، اشکهایم به راه خواهند افتاد.
هوش مصنوعی: من از دوری تو خستهام، ای جان عزیز. گل وصل ما به دست دیگران خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر ظلم و سختیهای زندگی ناراحت هستی، اما ای دل، امیدوار باش که در این بلاها خیر و نیکی برای تو نهفته است.
هوش مصنوعی: دل گمشده ما را چه کسی راهنمایی خواهد کرد؟ تا از زیبایی او در عالم نشانی بهجا بماند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که روح و جانم تحت تأثیر غم اوست، لحظهای که به لبخند او فکر میکنم، تمام وجودم جلب او خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ز میخانه و مِی نام و نشان خواهد بود
سرِ ما خاکِ رَهِ پیرِ مُغان خواهد بود
حلقهٔ پیرِ مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سرِ تربتِ ما چون گذری همّت خواه
[...]
تا جهاندار، جهاندار جهان خواهد بود
دل ما عاشق آن سرو روان خواهد بود
ما درین دیر مغان بهر نیاز آمده ایم
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
«من ر آنی » و « رألحق » چه سخن می گوید؟
[...]
تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود
سرما خاک ره پیر مغان خواهد بود
تازقطنی و قدک نام و نشان خواهد بود
تنم از شوق شمط جامه دران خواهد بود
برزمینی که در وصندلی رخت نهند
[...]
خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد بود
هرچه او بر سر ما خواست همان خواهد بود
جان من رفتی و چون صورت بیجان برهت
چشم من تا بقیامت نگران خواهد بود
میروی سرو من از دیده و جانی که مراست
[...]
چند یارب غم دل در پی جان خواهد بود
توسن شوق چنین سخت عنان خواهد بود
چون کنندم به قیامت ز بد و نیک سوال
حیرت روی توام بند زبان خواهد بود
هر زمان یار و رقیبان سوی من مینگرند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.