گنجور

 
جهان ملک خاتون

همی خواهم که آیی در برم شاد

که تا باشم زمانی از تو دلشاد

اگر کامم ز لعلت برنیاید

کنم پیش جهانبان از تو فریاد

که دل بربود از ما چشم مستش

بدادم عاقبت چون زلف بر باد

ز یاد او دمی خالی نشد جان

نکرد آن بی وفا یکدم مرا یاد

برای روز وصلت مادر دهر

به یمن طالع عشقت مرا زاد

طبیب من ببالینم نیامد

به یک شربت نکرد او خاطرم شاد

نشستم بر سر کویش بسی سال

که یک روزش نظر بر من نیفتاد

چرا آخر چنین نامهربانی

وفا و مهر از عالم برافتاد

دلم بربود و آنگه قصد جان کرد

جهان و جان فدای جان او باد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصرخسرو

ز جور لشکر خرداد و مرداد

تواند داد ما را هیچ‌کس داد؟

محال است این طمع هیهات هیهات

کس دیدی که دادش داد خرداد

ز بهر آنکه تا در دامت آرد

[...]

باباطاهر

ز دست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
سوزنی سمرقندی

الغ عارض ز . . . ن گربه افتاد

جهانرا گنده گردانید از باد

چرا خاکش نپوشیدند بر روی

که باگه این کند گربه چو افتاد

گه گربه بعهد ارسلان خان

[...]

انوری

اگر عالم سراسر ظلم گیرد

نیابد هیچ مظلوم از فلک داد

همه ظلم از نجوم و از فلک دان

که لعنت بر نجوم و بر فلک باد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه