گنجور

 
جهان ملک خاتون

ز قدّت چون خجل شد سرو آزاد

مکن بر بی دلان زین بیش بیداد

سوی ما یک نظر فرما ز رحمت

که تا گردد جهانی از تو دلشاد

به فریاد دل مسکین من رس

که جانم آمد از دستت به فریاد

دل و جان و جوانی در غم تو

نگارینا بدادم جمله بر باد

دل بیچاره ی ما از هوایت

به دام زلف شبرنگت درافتاد

چه گویم مادر ایام گویی

به عشق آن پری زاده مرا زاد

ز جانت بنده گشتم رایگانی

مکن بر ما ستم ای سرو آزاد

بده کام دلم یک روز ور نی

زنم از دست جورت در جهان داد

گرش خون من مسکین مرادست

جهان و جان فدای جان او باد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصرخسرو

ز جور لشکر خرداد و مرداد

تواند داد ما را هیچ‌کس داد؟

محال است این طمع هیهات هیهات

کس دیدی که دادش داد خرداد

ز بهر آنکه تا در دامت آرد

[...]

باباطاهر

ز دست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
سوزنی سمرقندی

الغ عارض ز . . . ن گربه افتاد

جهانرا گنده گردانید از باد

چرا خاکش نپوشیدند بر روی

که باگه این کند گربه چو افتاد

گه گربه بعهد ارسلان خان

[...]

انوری

اگر عالم سراسر ظلم گیرد

نیابد هیچ مظلوم از فلک داد

همه ظلم از نجوم و از فلک دان

که لعنت بر نجوم و بر فلک باد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه