گنجور

 
جهان ملک خاتون

به بستان جهان ای سرو آزاد

ز جانت بنده گشتم تا شود شاد

از آن تا قدّ رعنای تو دیدم

ز چشم افتاد ما را سرو و شمشاد

چرا کندی ز بستان امیدم

درخت مهربانی را ز بنیاد

به کویت همچو خاک ره فتادیم

که یک روزت نظر بر ما نیفتاد

مکن زین بیش بر ما جور و خواری

برآرم ورنه از دست تو فریاد

ندارم بیش ازین صبر جفایت

به من تا کی پسندی جور و بیداد

سر و سامان و عرض و نام و ننگم

بدادم جمله از عشق تو بر باد

چه جای پند و قول هر حکیمست

که طشت عشق ما از بام افتاد

جهان را در سر و کار تو کردم

نیامد هیچت از جان جهان یاد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصرخسرو

ز جور لشکر خرداد و مرداد

تواند داد ما را هیچ‌کس داد؟

محال است این طمع هیهات هیهات

کس دیدی که دادش داد خرداد

ز بهر آنکه تا در دامت آرد

[...]

باباطاهر

ز دست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
سوزنی سمرقندی

الغ عارض ز . . . ن گربه افتاد

جهانرا گنده گردانید از باد

چرا خاکش نپوشیدند بر روی

که باگه این کند گربه چو افتاد

گه گربه بعهد ارسلان خان

[...]

انوری

اگر عالم سراسر ظلم گیرد

نیابد هیچ مظلوم از فلک داد

همه ظلم از نجوم و از فلک دان

که لعنت بر نجوم و بر فلک باد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه