تو راست بر مه تابنده از شکر دهنی
قدی چو سرو روان سرو را ز گل بدنی
سزد که سرو خرامان ز پای بنشیند
به ناز اگر بخرامی به گوشهٔ چمنی
به تنگنای دهانت سخن نمی گنجد
در آن دهن که تو داری که را رسد سخنی
میان مجمع خوبان نگاه می کردم
تو آفتابی و خوبان ز انجم انجمنی
به حکم حبّ وطن ای دل غریب ضعیف
ز کوی عشق تو خوشتر نباشدش وطنی
ز شوق بر در عشّاق در فراق رخت
هزار جامه قبا شد چه جای پیرهنی
من و هزار چو من طالب وصال تواند
ز درد عشق تو هریک فتاده در محنی
هزار حیلت و دستان و مگر و فن دانم
نمی رسم به وصالت به هیچ مکر و فنی
تو پادشاه جهانی و من گدای درت
به وصل همچو تویی خود کجا رسد چو منی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است. شاعر از زیبایی و شگفتیهای معشوق خود صحبت میکند، او را به سرو تشبیه میکند و میگوید حضور او در گوشهای از چمن چقدر دلنشین است. شاعر تأکید میکند که سخنانش در برابر زیبایی معشوق ناچیز است و هیچ کس نمیتواند به او برسد. او درگیری خود را با عشق و longing برای وصال معشوق بیان میکند و میگوید که هیچ تلاشی بیفایده است. در نهایت، او خود را گدای عشق معشوق میداند و این احساس ناتوانی و فروتنی را در برابر عظمت معشوق ابراز میکند.
هوش مصنوعی: تو به جمال زیبای خود همچون مه درخشان میدرخشی و لبهایت مانند شکر شیریناند. قدت چون سرو است و تن تو از گل نرمتر و زیباتر.
هوش مصنوعی: شایسته است که سرو زیبایی به ناز و کرشمه از جایی فرود آید، اگر در گوشهای از باغ زیبایی را ببیند.
هوش مصنوعی: سخن و گفتار در دهان تو جایی ندارد، چرا که دهان تو به قدری وسیع و پر از معناست که کلمات معمولی نمیتوانند در آن بگنجند.
هوش مصنوعی: در جمع زیبایان، به اطراف نگریستم و تو مانند خورشیدی درخشید و سایر زیبایان همچون ستارههایی در کنارت بودند.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق به وطن، ای دل ناتوان و تنها، از کوی عشق تو، هیچ جایی نمیتواند بهتر از این باشد.
هوش مصنوعی: از شدت شوق و longing که به خاطر دوری تو دارم، هزار بار لباسهای مختلف پوشیدم، چه نیازی به پیراهنی دیگر است؟
هوش مصنوعی: من و هزاران نفر مشابه من، که آرزوی وصال تو را داریم، هر یک به دلیل درد عشق تو در گرفتاری و زحمت افتادهایم.
هوش مصنوعی: هر چند که هزار ترفند و شیوه را بلد هستم، اما در رسیدن به وصال تو هیچ ترفند و فنی به کارم نمیآید.
هوش مصنوعی: تو پادشاه عالم هستی و من گدای درب خانهات. کسی که مانند توست، چطور میتواند به وصالی که من دارم برسد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی
ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی
به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی
به موکب اندر گویی که سرو در چمنی
ز عاشقان منم اندر جهان که آن تو ام
[...]
دلم به عشق بتی را همیکند شمنی
که بر بتان به نکوئی کند همیشه منی
بتی که زلف چو قیر از بدوش پر شکند
کند به تبّت و قرقیز کاروان شکنی
شکست قیمت مشک و گل و سمن به سه چیز
[...]
گمان مبر که ز بیعیبی عمادست آن
که هجو او نکنم یا ز عجز و کم سخنی
مدیح گفت هجا کرده من بسم به عماد
برای من که هجا را بود هجا نکنی
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
من از تو روی نپیچم که مستحب منی
چو سرو در چمنی راست در تصور من
چه جای سرو که مانند روح در بدنی
به صید عالمیانت کمند حاجت نیست
[...]
شنیده ام که تو با دوستان وفا نکنی
من اعتماد ندارم که عهد می شکنی
به شیوه دگر افتاده ای ندانم دوش
چه خواب دیده ای امروز باز در چه فنی
چه خوانمت به که مانی جز این نمیدانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.