گنجور

 
جهان ملک خاتون

تو راست بر مه تابنده از شکر دهنی

قدی چو سرو روان سرو را ز گل بدنی

سزد که سرو خرامان ز پای بنشیند

به ناز اگر بخرامی به گوشهٔ چمنی

به تنگنای دهانت سخن نمی گنجد

در آن دهن که تو داری که را رسد سخنی

میان مجمع خوبان نگاه می کردم

تو آفتابی و خوبان ز انجم انجمنی

به حکم حبّ وطن ای دل غریب ضعیف

ز کوی عشق تو خوشتر نباشدش وطنی

ز شوق بر در عشّاق در فراق رخت

هزار جامه قبا شد چه جای پیرهنی

من و هزار چو من طالب وصال تواند

ز درد عشق تو هریک فتاده در محنی

هزار حیلت و دستان و مگر و فن دانم

نمی رسم به وصالت به هیچ مکر و فنی

تو پادشاه جهانی و من گدای درت

به وصل همچو تویی خود کجا رسد چو منی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیر معزی

سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی

ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی

به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی

به موکب اندر گویی که سرو در چمنی

ز عاشقان منم اندر جهان که آن تو ام

[...]

سوزنی سمرقندی

دلم به عشق بتی را همی‌کند شمنی

که بر بتان به نکوئی کند همیشه منی

بتی که زلف چو قیر از بدوش پر شکند

کند به تبّت و قرقیز کاروان شکنی

شکست قیمت مشک و گل و سمن به سه چیز

[...]

انوری

گمان مبر که ز بی‌عیبی عمادست آن

که هجو او نکنم یا ز عجز و کم سخنی

مدیح گفت هجا کرده من بسم به عماد

برای من که هجا را بود هجا نکنی

سعدی

اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی

من از تو روی نپیچم که مستحب منی

چو سرو در چمنی راست در تصور من

چه جای سرو که مانند روح در بدنی

به صید عالمیانت کمند حاجت نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

شنیده ام که تو با دوستان وفا نکنی

من اعتماد ندارم که عهد می شکنی

به شیوه دگر افتاده ای ندانم دوش

چه خواب دیده ای امروز باز در چه فنی

چه خوانمت به که مانی جز این نمیدانم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه