مباش ایمن ز کَیدِ چرخِ ریمن
که از کَیدش نشاید بود ایمن
نماید خانۀ امّید تاریک
که سازد هر دو چشمِ آز روشن
سؤالِ دادخواهی گر کنی ، کر
جوابِ دادخواهی ، باشد الکن
نه او را دوستی باشد محقّق
نه او را دشمنی باشد مُبَرهَن
یکی را بی جهت گاهی بُوَد دوست
یکی را بی سبب گاهی است دشمن
کند مسجود خواری را چُنوبُت
عزیزی ساجد او را چون بَرَهمَن
به دانایان بُوَد رنجِ مجسَّم
به نادانان بُوَد گنجِ معیّن
یکی را کِشت دارد تازه و تر
یکی را برزند آتش به خرمن
یکی خندان به سانِ برقِ لامع
یکی گریان مثالِ ابرِ بهمن
یکی را روزِ روشن شامِ تیره
یکی را شامِ تیره روزِ روشن
یکی تَحتِ ثَری بنموده مأوی
یکی فوقِ ثُرَیّا کرده مسکن
یکی نالد ز عریانی شب و روز
یکی بالد به دیبایِ مُلَوَّن
یکی را زایدی شادی ز شادی
یکی را خیزدی شیون ز شیون
یکی را باده اندر کاسۀ دل
یکی را خونِ دل در کاسۀ تن
یکی را بوریا آرامگاه است
یکی را اطلسِ رومی نشیمن
یکی را دست اندر گردنِ بخت
یکی با بختِ خفته دست و گردن
اگر باشی به بزم اندر ارسطو
وگر گردی به رزم اندر پَشُوتَن
چو بختت نیست در دِل ماند اَرمان
اگر در چین گریزی یا به اَرمن
خُنک آن را که او با یاریِ بخت
به توفیقِ خدایِ حیِ ذوالمنّ
نخواهد ساعتی آرامشِ دل
نجوید لَحظهای آسایشِ تن
سفر سازد پیِ کسبِ معالی
که رسمِ زن بود یک جای بودن
اگر در کوی و برزن نگذرد مرد
کجا دارد فضلیت مرد بر زن
رَوی زن وار در خانه نشینی
که شاید روزیَت آید ز روزن
مگز نشنیدهای این را که گویند
حَطَب باشد به جایِ خویش چَندَن
اگر دُر ناید از دریا به خارج
نیاویزند خوبانش ز گردن
نخواندی اینکه گفت اِبنِ قَلاقِس
أَلا سارَاَلهِلالُ فَصارَ بدرأ
چو آب استاده شد یابد عفونت
چو جاری گشت گردد صاف و روشن
بحمداللّه مرا تن گشته راحت
همه بارِ سفر ننهاده بر تن
ندیده صدمهای از سختیِ راه
نخورده لطمهای از بیم رهزن
همه برگ سفر دارم مهیّا
همه عیشِ حضر دارم معیّن
ز فّرِ مدح کیوان فر خدیوی
که امرش را قضا بنهاده گردن
ولی عهدِ مَلِک سلطان مُظَفّر
خدیوِ شیر گیرِ پیل افگن
خدیوِ پاک قلبِ پاک طینت
خدیوِ پاک دینِ پاکدامن
خدیوا خوش بزی خرم گرفتی
شبِ میلادِ شاهِ شیر اوژن
شهی کز دستِ او بالَنده شمشیر
شهی کز فرقِ او رازننده گَرزَن
شهِ صاحبقران شه ناصرِالدّین
که دارد نُه فلک در زیرِ دامن
چنین شه زاد از مادر که گردید
ز شِبهَش مادرِ گیتی سَتَروَن
ز چِهرش چهرۀ دولت منوَّر
ز نامش نامۀ ملّت مُعَنوَن
کجا دستش سراسر گوهر آگین
کجا تیغش همه بیجاده معدن
به کوهِ آهن ار حُکمش بخوانی
شود چون رودِ جیحون کوهِ آهن
عروسِ بختِ او در دست دارد
ز اقبال و شرف دست آورنجن
به دیدن صعب باشد روزِ میدان
ولی در روز ایوان نیک دیدن
سرِ خصم و سِنانِ جان ستانش
تو گوئی فی المثل گویست و مِحجَن
خدیوا رسم باشد این که گویند
پدر را بر پسر تبریک لیکن
تُرا من بر پدر تبریک گویم
که برچونین پدر چشمِ تو روشن
سریرِ سلطنت زو شد مشرَّف
سرایِ معدلت زو شد مزیَّن
همه با عمرِ او دست خدا بست
بقا را تا ابد دامن به دامن
هر آنکس کج نگر باشد به جاهش
شود در دیدگانش مژّه سوزن
کفِ رادش تو گویی روزِ بخشِش
زبانِ پنج دارد پنج ناخَن
به در دِفاقه جوید هر که درمان
همی گویند درمانِ تو در من
جهانداور خدیوا حِرصِ مَدحَت
همی واداردم بر شعر گفتن
همه از رأفتت بنموده خلقت
یگانه پاک خَلّاق مُهَیمَن
چُنُو دولت شتابد بر درِ تو
که سنگِ رفته بیرون از فلاخن
غلط مشهور گشتست اینکه گویند
که از لاحَول بگریزد هَریمَن
ز جانِ خصم ، شیطانِ سنانت
نگردد دور از لاحول گفتن
سرایِ آز از دستِ تو ویران
چُنُو زابلستان از تیغ بهمن
به روز رزمِ تو یک دشت لشکر
چو پیشِ طایری یک مشت ارزن
چنو ویسه ز قارن شد گریزان
گریزان گردد از بیم تو قارن
نه تنها قارن از بیمت گریزد
اگر پاداشت کوهِ قارن ایضاً
به خوانِ تن بود خصمِ تُرا دل
ز آو آتشین مرغِ مُسَمَّن
الا تا هست در افواهِ مردم
حسد ورزیدنِ گرگین به بیژن
نماید تا ابد گرگینِ جاهت
چو بیژن در میانِ چاه مسکن
نه او را دستگیری چون منیژه
نه او را دستیاری چون تَهَمتَن
الا تو حرفِ جَزم و نصب باشد
به قانونِ عرب حرفِ لَم و لَن
تو باشی ناصبِ اَعلامِ دولت
تو باشی جازِمِ اَعناقِ دشمن
به دستِ عدل بیخ ظِلم بُگسِل
به مشتِ دوست پشتِ خصم بشکن
اگر شد قافیه بعضی مکرّر
وگر آید ردیفِ نون مُنَوَّن
حضوراً عذر خواهم تا نگیرند
غیاباً خرده استادانِ این فن
منوچهری بدین هنجار گفتست
«شبی گیسو فروهشته به دامن»
چنین گفته است خاقانی بدین وزن
«ضمان دارِ سلامت شد دلِ من»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی بیاعتمادی به چرخ و تقدیر است و این که انسان نمیتواند به راحتی از کنشهای سرنوشت فرار کند. اگرچه امیدوار باشید، اما ممکن است نتیجه دقیقا برعکس باشد. در این متن به تضادهای زندگی اشاره میشود؛ مانند شادیها و غمها، دوستیها و دشمنیها، و وضعیتهای مختلف که انسانها ممکن است با آنها روبرو شوند.
شاعر به اهمیت تلاش در زندگی و جستجوی خوشبختی اشاره دارد و میگوید که زندگی را باید در پی کسب فضیلت و تعالی سپری کرد. همچنین به اشاره به لزوم استفاده از عقل و تدبیر در مسیر زندگی پرداخته و از برخورداری و آسایش ناگزیر میگوید.
در ادامه، شاعر از شخصیتی به نام خدیو و ویژگیهای مثبت و تواناییهای او میگوید و از مقام و عظمت او تمجید میکند، و قضا و قدر را به عنوان سرنوشتساز معرفی مینماید. در پایان، تاکید بر پیروزی و برتری فضایل انسانی و عدالت در برابر ظلم و فریب قرار دارد.
هوش مصنوعی: هرگز نباید از ترفندهای تقدیر و سرنوشت در امان بود، زیرا نمیتوان به راحتی از نیرنگهای آن مصون ماند.
هوش مصنوعی: خانهی امید تاریک به نظر میرسد، اما این تاریکی باعث میشود که هر دو چشم به سمت خواستهها و آرزوها روشن شوند.
هوش مصنوعی: اگر از کسی که میتواند به تو کمک کند، سوال کنی و او قادر به پاسخگویی نباشد، پاسخ او تنها سرسری و ناقص خواهد بود.
هوش مصنوعی: او نه دوست حقیقی دارد و نه دشمنی که وجودش ثابت و مشخص باشد.
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است کسی بدون هیچ دلیلی دوست باشد و گاهی نیز کسی بدون دلیل دشمن.
هوش مصنوعی: به کسی که باید مورد احترام قرار گیرد، نباید بیاحترامی کرد. کسی که در جایگاه بالایی قرار دارد، نمیتواند به کسانی که به او سجده میکنند، بیاعتنایی کند.
هوش مصنوعی: برای خردمندان، رنج و سختی واقعی به شکل محسوس و محسوس است، اما برای نادانان، ثروت و گنجینه به طور واضح و مشخص نمایان است.
هوش مصنوعی: یکی که جوان و سرزنده است، به تازگی جانش را از دست داده و دیگری که زخم دیده و در حال سوختن است، دچار مصیبت شده است.
هوش مصنوعی: یکی با لبخند میدرخشد مانند نور برق، و دیگری با اشک مثل ابرهای بهمن میبارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به دو نوع سرنوشت یا وضعیت متفاوت اشاره شده است. برای یک فرد، روز روشن به معنای امید و خوبی و شام تیره به معنای سختی و غم است. اما برای فرد دیگر، این حالتها معکوس است؛ یعنی او در روز روشن دچار مشکلات و در شب تاریک از آرامش بهرهمند است. به نوعی، زندگی هر کس با چالشها و لحظات خوب و بد خودش شکل میگیرد و شرایط میتواند برای هر شخص متفاوت باشد.
هوش مصنوعی: یکی در زیر زمین و در عمق خاک جا دارد، و دیگری در بالای ستارهها و در آسمان منزلت دارد.
هوش مصنوعی: یکی در شب و روز از عریان بودن خود شکایت میکند و دیگری در این حال، با پوشش زیبا و رنگارنگ زندگی میکند.
هوش مصنوعی: یک نفر با شادی دیگری به دنیا میآید و از شادی او شادمان میشود، اما فرد دیگری ممکن است از همان شادی به غم و شیون برسد.
هوش مصنوعی: در وجود هر انسان، برخی با شادی و لذت زندگی میکنند و برخی دیگر به خاطر دردها و رنجهایشان، در عذاب به سر میبرند.
هوش مصنوعی: برای برخی، زندگی در سادگی و humble بودن تجلی آرامش است، در حالی که برای دیگران، تجمل و زیبایی نماد منزلت و راحتی است.
هوش مصنوعی: یکی در حالتی است که بر گردن بخت خود دست دارد و دیگری در وضعیتی قرار دارد که بختش خوابیده و به او کمک نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر در محفل و اجتماع ارسطو باشی و یا به میدان نبرد پشوتن بروی،
هوش مصنوعی: اگر شانس تو در دل نمانده باشد، آرزوی تو همچنین بیفایده است؛ حتی اگر از چین فرار کنی یا به سرزمین خوشبختی بروی، چیزی تغییر نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که با کمک شانس و موفقیت الهی در زندگیاش به پیشرفت و نیکی دست پیدا کند.
هوش مصنوعی: دل هیچگاه آرامش نخواهد یافت و بدن نیز لحظهای آسایش نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: سفر کردن برای به دست آوردن مقامها و ارزشهای بالا، کار مردان است؛ چرا که وظیفهی زنان این است که در یک جا بمانند.
هوش مصنوعی: اگر مردی در جامعه رفتار شایستهای نداشته باشد، چه فضیلت و ارزشی میتواند نسبت به زنان داشته باشد؟
هوش مصنوعی: زن که در خانه نشسته و همانند یک رویداد زنده است، شاید روزی شرایطی پیش بیاید که روزیاش از لابلای پنجره وارد خانه شود.
هوش مصنوعی: آیا نشنیدهای که میگویند هیزم باید در جای درست خود قرار گیرد؟
هوش مصنوعی: اگر دریا مروارید نداشته باشد، خوبانش را به گردن نمیآویزند.
هوش مصنوعی: آیا نشنیدهای که ابن قلاقس گفت؟ آیا نمیدانی که ماه چگونه درخشید و به صورت کامل درآمد؟
هوش مصنوعی: وقتی که آب ساکن و بیحرکت بماند، کثیف و آلوده میشود، اما وقتی که جریان پیدا کند، زلال و شفاف میشود.
هوش مصنوعی: خوشبختانه بدنم در آرامش است و هیچ بار سنگینی بر دوشم نیست.
هوش مصنوعی: من از سختیهای مسیر آسیب ندیدم و همچنین از ترس دزدان ضربهای نخوردهام.
هوش مصنوعی: من همه درختان زندگی را با خود دارم و هر نوع خوشی و لذتی را برای زمان حال آماده کردهام.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان ویژگیهای کسی میپردازد که در مدح و ستایش کیوان، یعنی یک شخصیت بزرگ و ارجمند، قرار دارد. این فرد به گونهای خود را تسلیم قضای الهی کرده است و از این رو حاضر است تا به حکم و اراده خدا گردن نهد. در واقع، این جمله نشان از تواضع و وفاداری به سرنوشت و قدرتهای بالاتر دارد.
هوش مصنوعی: ولی عهد پادشاه مظفر، فرماندهای است که مانند شیر قوی و نیرومند است و در میدان جنگ به مانند فیل، قدرت و باطراوتی دارد.
هوش مصنوعی: خدای پاک و پاکیزه، دل پاک و نیکو دارد و خدای راستین و با اخلاق است.
هوش مصنوعی: ای خدیجه، در شادابی و خوشبختی زندگی کن، چون شب تولد شاه شیرین و دلنشین است.
هوش مصنوعی: پادشاهی که به دست او شمشیر به شکوه و عظمت بالا میرود و پادشاهی که با فرق او، رازها برملا میشود.
هوش مصنوعی: پادشاه بزرگ و باعظمت، ناصرالدین شاه، کسی است که به گونهای برجسته و قدرتمند بر همه چیز مسلط است و تمامی آسمانها و ستارهها در دامن او قرار دارند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فرزندی که از مادری به دنیا میآید، ویژگیها و صفات خاص او را به ارث میبرد. مادر به عنوان نماد و الگوی جهانی شناخته میشود و کودک هم نشانهای از آن مادر است.
هوش مصنوعی: از چهرهاش چهرهی خوشبختی نمایان میشود و از نامش نامهای برای ملت شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: کجا دستش پر از جواهر و زیبایی است و کجا تیغش همه از معدن و کارگاه برآمده و بینظیر است.
هوش مصنوعی: اگر به کوهی از آهن دستور دهی، مانند رود جیحون نرم و روان میشود.
هوش مصنوعی: او در دست خود عروسی زیبا و خوشبختی دارد که به خاطر شانس و مقام والایش به دست آورده است.
هوش مصنوعی: دیدن میدان نبرد کار سختی است، اما در روز روشن و در مکان آرام، همه چیز به وضوح و زیبایی معلوم میشود.
هوش مصنوعی: سر دشمن را مانند نیزهای میبینی که جان را میستاند، گویی مثالزدنی است و تسلطی بر آن دارد.
هوش مصنوعی: سنت این است که به پدر بر فرزندش تبریک بگویند، اما در اینجا چیزی دیگر نیز مطرح است.
هوش مصنوعی: من به پدرت تبریک میگویم، چون تو فرزندی هستی که چشم او را روشن کردهای.
هوش مصنوعی: تخت سلطنت به وسیله او زینت یافت و خانه عدالت هم به خاطر او آراسته شد.
هوش مصنوعی: همه موجودات با عمر او پیوندی دارند که موجب ماندگاری و ادامه حیات میشود، به گونهای که این پیوستگی همیشگی و همواره ادامه دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که نگاه منفی و نادرستی به دنیا داشته باشد، در نظر دیگران به اندازه یک سر سوزن هم ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اشاره به نوعی رفتار یا ویژگی مهمی دارد. شاید بتوان گفت وقتی که او زبانش بسیار گویاست و از پنج جنبه مختلف توانایی بیان دارد، میتوان به نوعی او را بخشنده و رادان تصور کرد. در واقع، این افراد معمولاً توانایی بیان احساسات و افکار خود را به شکلهای مختلف دارند و این موضوع به روز بخشش و خوب بودن آنها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال درمان است، باید به درستی در جستجوی آن باشد. میگویند که درمان تو در وجود من نهفته است.
هوش مصنوعی: خداوند عالم، مرا به خاطر محبت و تمجید وادار کرد تا شعر بگویم.
هوش مصنوعی: همهی موجودات جهان به خاطر محبت و مهربانی تو خلق شدهاند، ای خالق بینظیر و مقتدر.
هوش مصنوعی: وقتی که خوشبختی و نعمت به سمت تو میآید، مانند سنگی که از یک پرتابگر رها شده و به بیرون میجهد، زود و شتابان و با قدرت وارد زندگیات میشود.
هوش مصنوعی: مشهور شده است که میگویند حریمان به دوری از وضعیت بیحرکتی میگریزد.
هوش مصنوعی: از جان دشمن، شیطان تو نمیتواند دور از گفتن "لاحول" باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تو باعث ویرانی و نابودی سرای آز و فریب شدهای، همانطور که زابلستان به دست تیغ و سلاح بهمن ویران میشود. در واقع، به قدرت تخریبگذاری فرد اشاره دارد که میتواند محیط یا جایی را نابود کند.
هوش مصنوعی: در روز نبرد تو، سربازانی به اندازهی دشت، مانند جوجهتیغی که در برابر یک دانه ارزن قرار دارد.
هوش مصنوعی: چنان که قارن از بیم تو میگریزد، دیگران هم از ترس تو خواهند گریخت.
هوش مصنوعی: اگر بخواهد قارن که از تو میترسد، تنها از تو فرار کند، باید بدانی که حتی کوه قارن نیز از دست تو دوری خواهد جست.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که دشمن تو، که به مانند یک شکارچی در کمین نشسته، دل تو را به آتش میکشد و به نوعی تو را تحت فشار قرار میدهد. این تصویر نشاندهندهٔ احساسی عمیق و تنش درونی است که در مواجهه با چالشها و دشمنان به وجود میآید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مردم دربارهی حسادت گرگین به بیژن صحبت میکنند، باید مراقب بود.
هوش مصنوعی: اگر همیشه در جاه و مقام خود مانند بیژن در چاه، مشهور و پرافتخار باشی.
هوش مصنوعی: آن شخص نه حمایتگری دارد مانند منیژه و نه یاریگری چون تَهَمتَن.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که این جمله به این معناست که تو مانند حرفهای قاطع و محکم در زبان عربی هستی، مانند حروفی که نفی میکنند و به شکل خاصی قوانین زبان را تحت تأثیر قرار میدهند. این نوع حروف نشاندهنده تأکید و وضوح در بیان هستند.
هوش مصنوعی: تو رهبر و ناظم جامعهای، تو هستی که سختیها و چالشهای دشمن را به گردن میزنی و با قدرت بر آنها فائق میآیی.
هوش مصنوعی: با دستان عدالت، ریشه ظلم را قطع کن و با نیروی دوستی، پشتِ دشمن را نابود ساز.
هوش مصنوعی: اگر قافیهها تکرار شوند یا اگر ردیف با نونهای تنوین دار بیاید، اتفاقی ندارد.
هوش مصنوعی: من از حضورتان عذرخواهی میکنم تا استادان این عرصه در غیاب من ایرادی نداشته باشند.
هوش مصنوعی: منوچهری در این بیت به زیبایی زنی اشاره دارد که شب هنگام، موهایش را به آرامی به دامن خود ریخته است. این تصویر به حس لطافت و جذابیت او میافزاید.
هوش مصنوعی: دل من اکنون از بیم و نگرانی آسوده شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبی گیسو فروهشته به دامن
پلاسین معجر و قیرینه گرزن
همین شعر » بیت ۶۹
منوچهری بدین هنجار گفتست
«شبی گیسو فروهشته به دامن»
ضماندار سلامت شد دل من
که دار الملک عزلت ساخت مسکن
همین شعر » بیت ۷۰
چنین گفته است خاقانی بدین وزن
«ضمان دارِ سلامت شد دلِ من»
نگه کن آب و یخ در آبگینه
فروزان هر سه همچون شمع روشن
گدازیده یکی دو تا فسرده
بیک لون این سه گوهر بین ملون
غریبی می چه خواهد یارب از من؟
که با من روز و شب بسته است دامن
غریبی دوستی با من گرفتهاست
مرا از دوستی گشتهاست دشمن
ز دشمن رست هر کو جست لیکن
[...]
شبی گیسو فروهشته به دامن
پلاسین معجر و قیرینه گرزن
بکردار زنی زنگی که هرشب
بزاید کودکی بلغاری آن زن
کنون شویش بمرد و گشت فرتوت
[...]
همیدون شخّهای کوه قارن
به چشمش همچنان آید که گلشن
ز مویش خانه گردد سنبلستان
ز رویش بوستان گردد شبستان
چو مشگین زلف پیش باد دارد
شود زو باغ و بستان سنبلستان
سپاه مهر او بر من بتازد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.