برآمد بامدادان مِهرِ انور
جهان را کسوتِ نو کرد در بر
تو پنداری که زرّین شاهبازی
همی گسترد در صحنِ فلک پر
و یا از بهرِ اثباتِ رِسالت
کفِ موسی همی شد ز آستین دَر
و یا گویی عروسی ماهرخسار
شبِ دوشینه بر سر داشت معجر
کنون برداشت از سر معجرِ خویش
جهان از طلعتِ او شد منوّر
و یا گویی که در این جشنِ فیروز
فلک افروختستی مشعلِ زر
و یا تا عود سوزند اندر این بزم
سپهر افروخته زرّینه مجمَر
چنین روز و چنین عیدِ مبارک
که آمد امر بَلِّغ بر پِیَمبَر
نَبی اندر غدیرِ خُم برافراشت
جهازِ چار اشتر جایِ مِنبَر
برآمد بر فراز آن و بگرفت
به دست خویش اندر دستِ حَیدَر
همه بر گِرد او گردیده انبوه
گروهِ بیشمار و خیلِ بیمر
همه تفویض کرد امرِ وِلایت
به ابنِعمّ و در معنی برادر
بهپا شد جشنِ این عیدِ همایون
برایِ عَقدِ یک تابندهگوهر
نه یک تابندهگوهر بلکه باشد
به برج خسروی رخشندهاختر
نه یک رخشندهاختر بلکه باشد
ز نسل سلطنت فرخندهدختر
یکی دختر که باشد پردهدارش
هزاران چون کَتایون دُختِ قیصر
یکی با عفّت و آزرم دُختی
که صد آزرمدُخت او راست بر در
همایوندختری کو را نباشد
همایوندخترِ فعفور همسر
ز نسلِ پاکِ فرّخزاد و او را
چو فرّخزاد خدمت خدمتگار بیمر
سزد گر آینهدارش بُوَد مِهر
که باشد دختِ پاکِ شه مظفَّر
ولیعهدِ شهنشه ناصرالدّین
بلنداختر خدیوِ عدلپرور
وجودش گشته از رحمت مرکّب
سرشتش گشته از رأفت مخمّر
هم از روزِ ازل بنموده ایزد
صفاتش را یک از دیگر نکوتر
مر او را خوشتر و فرخندهتر کرد
ز منظر مخبَر و مخبَر ز مَنظَر
ز چاکرزادگان خویش بگزید
همی این شهریار دادگستر
رضاخان آن حسامالملک را پور
که کرده جَدّ به جَدّ خدمت به کشور
از آن بگزید تا او را سپارَد
یگانهگوهری پاکیزهگوهر
بدو بسپرد رخشانگوهرِ خویش
چو دید او را سزاوار است و درخوَر
بدو بسپرد تا گردد مرا او را
برایِ خاندان تا حشر مفخر
پدر اندر پدر خدمت نمودند
به سابق هم به کشور هم به لشکر
پسر اندر پسر خدمت نمایند
به لاحق هم به لشکر هم به کشور
بود مهمانپذیرِ این نکو جشن
امیری پای تا سر دانش و فر
امیری دستگیرِ هر چه محتاج
امیری دستیارِ هر چه مُضطَر
چو او بخشش نماید از خجالت
شود احمر به گونه بحر اَخضَر
به زیر سایۀ شه باد هموار
نهالِ عزّتِ او تازه و تر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از شاعر فارسیزبان است که به توصیف روز عید غدیرخم و اهمیت آن میپردازد. شاعر با زبانی زیبا به توصیف نورافشانی جهان در صبح کلام الهی میپردازد و اشاره میکند که این روز، جشن بزرگ و مبارکی است که در آن پیامبر اسلام، ولایت علی (ع) را در غدیرخم اعلام کرده است.
شاعر همچنین به توصیف ویژگیها و فضایل امام علی (ع) و نسل پاک او پرداخته و از زنی با عفت و پاکی به عنوان همسر او یاد میکند. او به خدمات خانوادههای بزرگ به کشور و لشکر نیز اشاره میکند و نیکوکاری و دستگیری از نیازمندان را وصف میکند.
در نهایت، شاعر به امید و آرزوی ادامه این خدمات نیکو در نسلهای آینده و تداوم عزت و بزرگواری میپردازد. این شعر با ستایش از شخصیتهای بزرگ و با اشاره به فضایل یکدیگر به شکلی دلنشین و هنرمندانه به بیان مفاهیم مذهبی و اخلاقی میپردازد.
هوش مصنوعی: صبحگاهان، خورشید نورانی جهان را با لباس جدیدی پوشاند.
هوش مصنوعی: تو فکر میکنی که پرندهای شاهین و زرّین در آسمان پهنای جهان را برای خود گسترش میدهد.
هوش مصنوعی: گویی برای نشان دادن رسالت، دست موسی از آستینش بیرون میآید.
هوش مصنوعی: گویی دختری با چهرهای زیبا و دلربا در شب گذشته بر روی سرش پوششی زیبا دارد.
هوش مصنوعی: حالا با برداشتن حجاب از چهرهام، جهان به نور زیبایی او روشن شد.
هوش مصنوعی: گویا در این جشن با شکوه، تو چراغی از طلا را روشن کردهای.
هوش مصنوعی: در این مهمانی و مراسمی که به اندازه آسمان درخشان است، عود میسوزند و عطر خوش آن فضا را پر کرده است.
هوش مصنوعی: در چنین روز و عید خوشیمنی که فرا میرسد، دستور به ابلاغ پیام به پیامبر داده میشود.
هوش مصنوعی: در روز غدیر خم، پیامبر(ص) چهار شتر را به عنوان جایگاه برای خطبه خوانی آماده کرد.
هوش مصنوعی: او بر فراز آن قرار گرفت و در دستان خود، آن را به دست حیدر گرفت.
هوش مصنوعی: همه اطراف او جمع شدهاند و گروهی بیشمار و بسیار را تشکیل دادهاند.
هوش مصنوعی: تمامی اختیارات و ولایت را به پسر عموی خود واگذار کرده و در واقع او را به عنوان برادر خود در نظر گرفته است.
هوش مصنوعی: جشنی باشکوه به پا شده است به مناسبت ازدواج یک فرد درخشان و با ارزش.
هوش مصنوعی: بجای اینکه فقط یک گوهر درخشان باشد، باید به مانند ستارهای درخشان در برج سلطنتی بدرخشد.
هوش مصنوعی: او نه تنها یک ستاره درخشان است، بلکه از نسل دختری که به سلطنت خوشی و شادمانی تعلق دارد، به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: دختری وجود دارد که نگهبانش هزاران مانند کتایون، دختر قیصر هستند.
هوش مصنوعی: دختری با حیا و عفت وجود دارد که تمامی صفات خوب و با ارزش در او جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: دختری به نام همایون وجود دارد که همسان و همرتبه با همسرِ پادشاه (فعفور) نیست.
هوش مصنوعی: از نسل نیکو و خوشزاد بوجود آمده و او را مانند خوشزاد، در خدمت بیانتهایی قرار ده.
هوش مصنوعی: اگر آینهدار او محبت باشد، جای شگفتی نیست، زیرا او دختر پاکشاه مظفر است.
هوش مصنوعی: ولیعهد شاه ناصرالدین، که دارای ویژگیهای برجسته و درخشان است، نماد حاکمیتی است که بر اساس عدالت و انصاف اداره میشود.
هوش مصنوعی: وجود او از رحمت پر شده و ذاتش از مهربانی شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: از آغاز دنیا، خداوند ویژگیهای خود را به طرز زیبایی به نمایش گذاشته است و هر یک از آن ویژگیها از دیگری بهتر و نیکوتر است.
هوش مصنوعی: او را از نظر گوینده و آنچه گفته میشود، خوشتر و شادتر ساخت.
هوش مصنوعی: این پادشاه دادگستر از میان فرزندان خویش، یکی را انتخاب کرده است.
هوش مصنوعی: رضاخان، آن قهرمان ملی، نسل به نسل در خدمت کشور بوده و به آن وفادار مانده است.
هوش مصنوعی: او از میان گزینهها انتخاب کرد تا آن گوهر یگانه و با ارزش را به او بسپارد.
هوش مصنوعی: او انگشتر درخشان و زیبا را به او سپرد، چون مشاهده کرد که او شایسته و لایق آن است.
هوش مصنوعی: به او بسپارید تا او برای خانوادهام مایهی افتخار در روز قیامت شود.
هوش مصنوعی: پدران به نسلهای قبلی خدمت کردند، هم در زمینه کشور و هم در عرصه لشکری.
هوش مصنوعی: پسران در کنار هم به خدمت مشغول هستند و هم در عرصه جنگ و هم در امور مملکتداری فعالیت میکنند.
هوش مصنوعی: در این جشن زیبا و مجلل، کسی که میزبان است، تمام وجودش را با دانش و فضیلت آراسته کرده است.
هوش مصنوعی: حاکمی که در کمک به نیازمندان همیشه آماده است و همیشه به یاری کسانی که در سختی و فشار قرار دارند میشتابد.
هوش مصنوعی: وقتی او بخشش کند، از شرم چهرهاش به رنگ سرخ درمیآید، مانند دریا که به رنگ سبز درمیآید.
هوش مصنوعی: در زیر حمایت و سایۀ فرمانروایی او، جوانههای عزت و افتخار او همیشه تازه و سرسبز میمانند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پریچهره بتی عیار و دلبر
نگاری سرو قدّ و ماه منظر
سیه چشمی که تا رویش بدیدم
سرشکم خون شدست و بر مشجر
اگر نه دل همیخواهی سپردن
[...]
غنودستند بر ماه منور
خط و زلفین آن بت روی دلبر
یکی را سنبل نو رسته بالین
یکی را لالۀ خود روی بستر
ز مشکین جعد زنجیرست گویی
[...]
مرا، دی عاشقی گفت ای سخنور
میان عاشق و معشوق بنگر
نگه کن تا چه باید هر دوانرا
وزین دو کز تو پرسیدم بمگذر
چه خواهد دلبر از دلجوی بیدل ؟
[...]
همایون جشن عید و ماه آذر
خجسته باد بر شاه مظفر
امیر انشاه بن قاورد جغری
جمال دین و دین را پشت و یاور
خداوندی ، کجا کوته نماید
[...]
یکی گفتی که شه را ویس بدتر
به خان اندر ز صد خاقان و قیصر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.