گنجور

 
۱

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۷

 

... جهاندار و بیدار و روشن روان

به مرو و نشاپور و بلخ و هری

فرستاد بر هر سویی لشکری ...

فردوسی
 
۲

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۵

 

... سپهرش همی داد گفتی درود

ازانپس بیامد به نزدیک بلخ

نیازرد کس را به گفتار تلخ ...

... سیاووش زین سو به پاسخ نماند

سوی بلخ چون باد لشکر براند

چو تنگ اندر آمد ز ایران سپاه ...

... چو ز ایران سپاه اندر آمد به تنگ

به دروازه بلخ برخاست جنگ

دو جنگ گران کرده شد در سه روز ...

... پیاده فرستاد بر هر دری

به بلخ اندر آمد گران لشکری

گریزان سپهرم بدان روی آب

بشدبا سپه نزد افراسیاب

سیاووش در بلخ شد با سپاه

یکی نامه فرمود نزدیک شاه ...

... همه نیکوی باد فرجام کار

به بلخ آمدم شاد و پیروز بخت

به فر جهاندار باتاج و تخت ...

... بگفت آن سخنهای ناپاک و تلخ

که آمد سپهبد سیاوش به بلخ

سپه کش چو رستم سپاهی گران ...

فردوسی
 
۳

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۷

 

... به کشتی به یکروز بگذاشت آب

بیامد سوی بلخ دل پر شتاب

فرستاده آمد به درگاه شاه ...

... ستودن خرد گشته بالای او

رسیدم به بلخ و به خرم بهار

همه شادمان بودم از روزگار ...

... ببندد برین کار بر پیل کوس

من اکنون هیونی فرستم به بلخ

یکی نامه با سخنهای تلخ ...

فردوسی
 
۴

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۸

 

... مگر دور مانم ز چنگ نهنگ

به بلخ اندرون بود چندان سپاه

سپهبد چو گرسیوز کینه خواه ...

فردوسی
 
۵

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱

 

... که شد کشته کاموس بر دشت کین

کشانی و شگنی و گردان بلخ

ز کاموس شان تیره شد روز و تلخ ...

فردوسی
 
۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱

 

... ز دانش چشیدند هر شور و تلخ

ببودند با کام چندی به بلخ

یکی شارسانی برآورد شاه ...

فردوسی
 
۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲ - سخن دقیقی

 

... فرود آمد از تخت و بربست رخت

به بلخ گزین شد بران نوبهار

که یزدان پرستان بدان روزگار ...

فردوسی
 
۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳ - سخن دقیقی

 

... کجا ژنده پیل آوریدی به زیر

ز شاهان شه پیر گشته به بلخ

جهان بر دل ریش او گشته تلخ ...

فردوسی
 
۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۶ - سخن دقیقی

 

... چو از پیش او کینه ور بیدرفش

سوی بلخ بامی کشیدش درفش

ابا یار خود خیره سر نام خواست

که او بفگند آن نکو راه راست

چو از شهر توران به بلخ آمدند

به درگاه او بر پیاده شدند ...

فردوسی
 
۱۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۰ - سخن دقیقی

 

چو از بلخ بامی به جیحون رسید

سپهدار لشکر فرود آورید ...

فردوسی
 
۱۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۹ - سخن دقیقی

 

... به ریش خود اندر زده هر دو چنگ

همی گفت کی شاه گردان بلخ

همه زندگانی ما کرده تلخ ...

فردوسی
 
۱۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۵ - سخن دقیقی

 

... به زندان و بندش فرستاد خوار

خود از بلخ زی زابلستان کشید

بیابان گذارید و سیحون بدید ...

... برین روزگاران برآمد دو سال

به بلخ اندرونست لهراسپ شاه

نماندست از ایرانیان و سپاه ...

... هه پیش آذر برآورده دست

جز ایشان به بلخ اندرون نیست کس

از آهنگ داران همینند بس ...

... پژوهنده راز پیمود راه

به بلخ گزین شد که بد گاه شاه

ندید اندرون شاه گشتاسپ را ...

فردوسی
 
۱۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۷

 

... ز ترکان شایسته مردی هزار

از ایدر برو تازیان تا به بلخ

که از بلخ شد روز ما تار و تلخ

نگر تا کرا یابی از دشمنان ...

... کسی را که بد پیش آذرپرست

چو ترکان رسیدند نزدیک بلخ

گشاده زبان را به گفتار تلخ ...

... نگردم توی پشت و فریادخواه

به بلخ اندرون نامداری نبود

وزان گرزداران سواری نبود ...

... بپیچد ز دیهیم شاهنشهی

از آنجا به بلخ اندر آمد سپاه

جهان شد ز تاراج و کشتن سیاه ...

فردوسی
 
۱۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۸

 

... خود از بخل بامی چرا راندی

سپاهی ز ترکان بیامد به بلخ

که شد مردم بلخ را روز تلخ

همه بلخ پر غارت و کشتن است

از ایدر ترا روی برگشتن است ...

... که کای بزرگ آمدستت به روی

شهنشاه لهراسپ را پیش بلخ

بکشتند و شد بلخ را روز تلخ

همان دختران را ببردند اسیر ...

... درم داد وز سیستان برگرفت

سوی بلخ بامی ره اندر گرفت

چو بشنید ارجاسپ کامد سپاه ...

فردوسی
 
۱۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۱

 

... همان شاه لهراسپ با پیر سر

همه بلخ ازو گشت زیر و زبر

ز گفت گرزم آنچ بر ما رسید ...

فردوسی
 
۱۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۲

 

... ز گنج و ز اسپان آراسته

ز چیزی که از بلخ بامی ببرد

بیاورد یکسر به کهرم سپرد ...

فردوسی
 
۱۷

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۲

 

... ز راه و ز آموزش گرگسار

چنین گفت کو چون بیامد به بلخ

زبان و روان پر ز گفتار تلخ ...

فردوسی
 
۱۸

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳

 

... ز خواری به بدکارگان دادیم

به زاول شدی بلخ بگذاشتی

همه رزم را بزم پنداشتی ...

فردوسی
 
۱۹

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳۰

 

... سپه را همه روز برگشته شد

چو ارجاسپ آمد ز خلخ به بلخ

همه زندگانی شد از رنج تلخ ...

فردوسی
 
۲۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۳

 

... چنین آتش تیز بی دود گشت

چغانی و چگلی و بلخی ردان

بخاری و از غرجگان موبدان ...

فردوسی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode