گنجور

 
۱

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۰

 

چون سپرم نه میان بزم به نوروز

درمه بهمن بتاز و جان عدو سوز ...

رودکی
 
۲

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۰

 

چون سپرم نه میان بزم به نوروز

در مه بهمن بتاز و جان عدو سوز

رودکی
 
۳

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف » پاره ۲۱

 

باد بر تو مبارک و خنشان

جشن نوروز و گوسپند کشان

رودکی
 
۴

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - گفتار اندر آفرینش آفتاب

 

... به چندین فروغ و به چندین چراغ

بیاراسته چون به نوروز باغ

روان اندر او گوهر دل فروز ...

فردوسی
 
۵

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱

 

... دلم بر همه کام پیروز کرد

که بر من شب تیره نوروز کرد

بدان سرو بن گفتم ای ماهروی ...

فردوسی
 
۶

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۲

 

... همه ساله بخت تو پیروز باد

شبان سیه بر تو نوروز باد

چو بشنید گفتارش اسفندیار ...

فردوسی
 
۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۹

 

... نگه دارد این فال جشن سده

همان فر نوروز و آتشکده

همان اورمزد و مه و روز مهر ...

فردوسی
 
۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۸

 

... به دیبا بیاراست آتشکده

هم ایوان نوروز و کاخ سده

یکی بزمگه ساخت با مهتران ...

فردوسی
 
۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۳

 

... چو با تگ چنان پایدارش کنم

به نوروز با باد یارش کنم

وگر آزموده نباشد ستور ...

فردوسی
 
۱۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۷

 

... ندید اندران سال روی پدر

مگر مهر و نوروز و جشن سده

که او پیش رفتی میان رده ...

فردوسی
 
۱۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲

 

... برفتند یکسر به آتشکده

به ایوان نوروز و جشن سده

همی مشک بر آتش افشاندند ...

فردوسی
 
۱۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۴

 

چو شد ساخته کار آتشکده

همان جای نوروز و جشن سده

بیامد سوی آذرآبادگان ...

فردوسی
 
۱۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی قباد چهل و سه سال بود » بخش ۱ - پادشاهی قباد چهل و سه سال بود

 

... نهاد اندر آن مرز آتشکده

بزرگی به نوروز و جشن سده

مداین پی افگند جای کیان ...

فردوسی
 
۱۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان

 

... بدان کشتمندان رساند گزند

همان گر نبارد به نوروز نم

ز خشکی شود دشت خرم دژم ...

فردوسی
 
۱۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵

 

... کند با زمین راست آتشکده

نه نوروز ماند نه جشن سده

همه بنده بودند ایرانیان ...

فردوسی
 
۱۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۲

 

... گرای دون که گویی که پیروز نیست

ازان پس و را نیز نوروز نیست

بمانیم تا سوی خاقان شود ...

فردوسی
 
۱۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۳

 

... ابا فر و با برز و پیروز باد

همه روزگارانش نوروز باد

به ایران و تورانش بر دست رس ...

فردوسی
 
۱۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۰

 

... شد از دیدنش باربد شادکام

بدان باغ رفتی به نوروز شاه

دو هفته ببودی بدان جشنگاه ...

فردوسی
 
۱۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۱

 

... همی کرد هرکس به ایوان نگاه

به نوروز رفتی بدان جایگاه

کس اندر جهان زخم چونین ندید ...

... بیاویختندی ز زنجیر تاج

به نوروز چون برنشستی به تخت

به نزدیک او موبد نیک بخت ...

... هرآنکس که درویش بودی به شهر

که او را نبودی ز نوروز بهر

به درگاه ایوانش بنشاندند ...

فردوسی
 
۲۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۲

 

... ز هر نامداری و هر مهتری

جز از رسم و آیین نوروز و مهر

از اسپان وز بنده خوب چهر ...

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۵۵
sunny dark_mode