دلبر برفت و درد دلم را دوا نکرد
آن شوخ بین که بر من مسکین چهها نکرد
زان نور چشم چشم وفا داشتم دریغ
کز عین مردمی نظری سوی ما نکرد
گفتم هزار حاجت جانم روا کند
ناگه روانه گشت و یکی را دوا نکرد
خون دل شکسته من بی بهانه ریخت
واندیشه نیز از دیت خونبها نکرد
اینم ز هجر صعب تر آمد که آن صنم
وقت رحیل یاد من مبتلا نکرد
او شاه ملک حسن و جمالست و من گدا
از شه غریب نیست که یاد گدا نکرد
مهر و وفا مجوی حسین از مهی که او
با هیچکس چو عمر گرامی وفا نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز درد و اندوه عاشقانهای اشاره دارد که دلبرش او را ترک کرده و هیچ تلاشی برای تسکین دردش نکرده است. شاعر از دلشکستگی خود میگوید و بیان میکند که علیرغم هزار خواسته، محبوبش هیچ حسی به او نشان نداده و حتی در زمان جدایی خود را فراموش کرده است. او همچنین اشاره میکند که اگرچه محبوبش زیبا و با مقام است، اما او به عنوان یک گدا حتی در یاد محبوبش نیز جایی ندارد. در نهایت، شاعر از بیوفایی عشق نیز گلایه میکند و حسرت میخورد که محبت و وفا بین او و محبوبش وجود نداشته است.
هوش مصنوعی: عشق و معشوق از هم جدا شدند و محبوب نتوانست دردی که در قلب من ایجاد کرده است را درمان کند. آن خداحافظیکنندهای که با رفتارهایش بر من بیچاره چه سختیها و مشکلاتی به وجود آورد.
هوش مصنوعی: از آن نگاه مهربان که به من وفاداری داشت، افسوس که به خاطر انسانی بودن، هیچ نگاهی به سمت ما نکرد.
هوش مصنوعی: گفتم هزار آرزو دارم که جواب دهد، ناگهان رفت و هیچکدام را اجابت نکرد.
هوش مصنوعی: دل شکسته و رنجیده من بدون هیچ دلیلی اشک میریزد و حتی فکر کردن به جبران این درد هم برایم ممکن نیست.
هوش مصنوعی: این جدایی برای من از آن زمان که محبوبم در حال رفتن بود، سختتر شده است, چرا که او حتی در لحظهی جدایی نیز به یاد من نیفتاد.
هوش مصنوعی: او زیباترین و بهترین است و من چون گدا هستم، از شاه بعید نیست که حتی به یاد گدا بیفتد.
هوش مصنوعی: به دنبال مهر و وفای حسین نرو، زیرا او مانند عمر، به هیچکس وفا نکرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد
کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد
او بد سزای صدر، جهان ناسزا نکرد
این کار کو بکرد جز از بهر ما نکرد
هرگز به باغ دهر گیائی وفا نکرد
هرگز ز شست چرخ خدنگی خطا نکرد
خیاط روزگار به بالای هیچ کس
پیراهنی ندوخت که آخر قبا نکرد
نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد
[...]
لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد
ما را چه جرم اگر کرمش با شما نکرد
تشنیع میزنی که جفا کرد آن نگار
خوبی که دید در دو جهان کو جفا نکرد
عشقش شکر بس است اگر او شکر نداد
[...]
دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود
دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
خرم تنی که حاصل عمر عزیز را
با دوستان بخورد و به دشمن رها نکرد
دردا که رفت دلبر و دردم دوا نکرد
صد وعده بیش داد و یکی را وفا نکرد
بردم هزار قصه حاجت به نزد یار
القصه شد روان و حاجت روا نکرد
از آن تیر غمزه بر تن من موی کرد راست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.