من آن کسم که ندارم به جز گنه کاری
کجاست خود چو من اندر جهان گنهکاری؟
به هر که مینگرم تخم خیر میکارد
چو من ندیده کسی در جهان تبهکاری
منم که در همه عالم ندیده است کسی
چو من به دست هوا و هوس گرفتاری
خراب گشته مِهر جمال مَهروئی
ز پا فتاده ز دست هوای دلداری
دریغ عمر عزیزم که میشود ضایع
در آرزوی وصال بت جگرخواری
ستمگری صنمی شوخ دیده ای کاو را
به جز جفا و ستم نیست روز و شب کاری
به هیچ یار مده دل حسین و رنج مکش
که نیست در همه عالم به کام دل یاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساس گناه و ناکامی خود میپردازد. او میگوید که در دنیا تنها چیزی که دارد، گناهکاری است و هیچکس به اندازه او در دام هوس گرفتار نشده است. او نسبت به عمر خود حسرت میخورد که در آرزوی وصال معشوقی با زیبایی خاص، تلف میشود و از ستمگری و بیمهری معشوق شکایت دارد. در نهایت، شاعر هشدار میدهد که دل را به دوستداشتن کسی مده زیرا در دنیا یار دلخواهی پیدا نخواهد شد.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که تنها بار گناهم را به دوش دارم. در این دنیا، آیا گناهکار دیگری چون من وجود دارد؟
هوش مصنوعی: هر کس را که میبینم، seeds of goodness میکارد، زیرا کسی را مانند من در جهان نمیبینم که بر تبهکاری غافل باشد.
هوش مصنوعی: من فردی هستم که در تمام دنیا هیچ کس به اندازه من اسیر تمایلات و خواستههای نفسانی نیست.
هوش مصنوعی: عشق و جذابیت چهره زیبا به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و حالا دیگر نتوانسته است بر دلتنگی و خواستههای عاشقانهام غلبه کند.
هوش مصنوعی: عمر ارزشمند من به خاطر انتظار برای رسیدن به معشوقی که قلبش را میسوزاند، تلف میشود.
هوش مصنوعی: اشاره به فردی دارد که به زیبایی و دلربایی شهرت دارد، اما حقیقتاً تنها به آزار و ستم دیگران مشغول است و هیچ فعالیت دیگری در زندگیاش ندارد. روز و شب فقط به فکر آزار دیگران است.
هوش مصنوعی: دل خود را به هیچ دوست و یاری نسپار و رنج و سختی به خود نده، زیرا در هیچ کجای دنیا یاری وجود ندارد که کاملاً مطابق دلخواه تو باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.