گنجور

 
حسین خوارزمی

نظر بحال دل خسته ام نمی فکنی

اگر چه روز و شب ای دوست در درون منی

صبا ز چین سر زلفت ار برد بوئی

بسی شکست که آرد به نافه ختنی

منم که عهد تو ای دوست نشکنم هرگز

توئی که خاطر من لحظه لحظه می شکنی

ز روی لطف تو شعر مرا پسندیدی

سزد که نام برآرم کنون به خوش‌سخنی

منم که جان به وفاداری تو خواهم داد

تو گر وفا کنی ای نازنین وگر نکنی

حسین بی رخ تو میل انجمن نکند

که نور دیده عشاق و شمع انجمنی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیر معزی

سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی

ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی

به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی

به موکب اندر گویی که سرو در چمنی

ز عاشقان منم اندر جهان که آن تو ام

[...]

سوزنی سمرقندی

دلم به عشق بتی را همی‌کند شمنی

که بر بتان به نکوئی کند همیشه منی

بتی که زلف چو قیر از بدوش پر شکند

کند به تبّت و قرقیز کاروان شکنی

شکست قیمت مشک و گل و سمن به سه چیز

[...]

انوری

گمان مبر که ز بی‌عیبی عمادست آن

که هجو او نکنم یا ز عجز و کم سخنی

مدیح گفت هجا کرده من بسم به عماد

برای من که هجا را بود هجا نکنی

سعدی

اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی

من از تو روی نپیچم که مستحب منی

چو سرو در چمنی راست در تصور من

چه جای سرو که مانند روح در بدنی

به صید عالمیانت کمند حاجت نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

شنیده ام که تو با دوستان وفا نکنی

من اعتماد ندارم که عهد می شکنی

به شیوه دگر افتاده ای ندانم دوش

چه خواب دیده ای امروز باز در چه فنی

چه خوانمت به که مانی جز این نمیدانم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه