گنجور

 
حسین خوارزمی

ای عشق منم از تو سرگشته و سودایی

واندر همه عالم مشهور به شیدایی

در نامه مجنون تا از نام من آغازند

زین بیش اگر بردم سر دفتر دانایی

ای باده‌فروش من سرمایهٔ جوش من

از تست خروش من من نایم و تو نایی

سرمایه ناز از تو هم اصل نیاز از تو

هم وامق شیدایی هم دلبر عذرایی

گر زندگیم خواهی بر من نفسی در دم

من مرده صدساله تو جان مسیحایی

اول تو و آخر تو ظاهر تو و باطن تو

مستور ز هر چشمی در عین هویدایی

تیری ستم‌اندوزی بر دیده من دوزی

آخر چه جگرسوزی یارب چه دلارایی

پروانه‌صفت سوزان از شوق فشانم جان

تا گوییم ای جانان تو سوخته مایی