دلم ز عهدۀ عشقت برون نمیآید
به جای هر سر مویی مرا دلی باید
بهای هر سر مویت نهادهام جانی
زهی معامله گر دیگری نیفزاید
مدد ز بوی تو یابد هوای فصل بهار
که چون بهشت چمن را به گل بیاراید
شهید تیغ تو جانها به زندگان بخشد
گدای کوی تو بر خسروان ببخشاید
به خستهای که رساند نسیم بوی خوشت
اگر در آتش سوزان بود بیاساید
روان شود ز لبم چشمههای آب حیات
چو نام دوست مرا بر سر زبان آید
هزار بار بشستم دهن به مشک و گلاب
هنوز نام تو بردن مرا نمیشاید
نظر به روی تو کردن مسلم است آن را
که دیده را به جمالی دگر نیالاید
زهی خجسته صباحی که وقت بیداری
همام روی تو بیند چو دیده بگشاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و مهر خود به معشوق سخن میگوید و احساسات عمیقش را بیان میکند. او اعتراف میکند که عشق به معشوق برای او بسیار سنگین و طاقتفرساست و برای هر تار موی معشوق، جانش را فدای آن کرده است. بوی معشوق برایش نشاطی بهاری به ارمغان میآورد و تیر عشق او جانهای بسیاری را زنده میکند. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره کرده و از دشواریهای یادآوری عشق او، حتی در زمانهایی که با عطرها و لذتها مشغول است، سخن میگوید. او همچنین بیان میکند که دیدن چهره معشوق نعمتی بزرگ است و صبحی خوش را که با دیدن معشوق آغاز میکند، ستایش میکند. به طور کلی، شعر تمی عمیق و عاشقانه دارد که عشق و زیبایی را ستایش میکند.
هوش مصنوعی: دل من نمیتواند از عهده عشق تو برآید و به جای هر موی سرم، باید دلی درخور داشته باشم.
هوش مصنوعی: هر مویی از سر تو را با جانم میخرم، چه معاملهای که هیچ کس دیگری نمیتواند بر آن بیفزاید.
هوش مصنوعی: بوی تو سبب میشود که فضای بهار زنده و دلپذیر شود، زیرا گلها چمن را زیبا و بهشتی میکنند.
هوش مصنوعی: شهیدانی که با شمشیر خود به میدان میروند، جانها را به زندگان میبخشند و کسی که در مسیر تو باشد، به بزرگترها نیز ارزش خواهد بخشید.
هوش مصنوعی: اگر نسیم خوشبو به فرد خستهای برسد، حتی اگر در آتش سوزان باشد، او میتواند آرامش یابد و استراحت کند.
هوش مصنوعی: وقتی که نام دوست بر زبانم میآید، احساس میکنم که حیات و تازگی به وجودم میجوشد و مانند چشمهای زنده میشود.
هوش مصنوعی: هرچه قدر که با خوشبوکنندهها و عطرها دهانم را بشویم و معطر کنم، باز هم یاد تو را نمیتوانم فراموش کنم.
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که اگر کسی به چهره زیبای تو نگاه کند، کاملاً واضح است که دیگر به هیچ زیبایی دیگری توجه نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: چه صبح خوشی است که در زمان بیداری، وقتی چشم میگشاید، همگان روی تو را ببینند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آید او را چون من به ناخوشی باشم
مرا که خوشی او بود ناخوشی، شاید
مرا چو گریان بیند بخندد از شادی
مرا چو کاسته بیند کرشمه بفزاید
دلم ز اندوه بی حد همی نیاساید
تنم ز رنج فراوان همی بفرساید
بخار حسرت چون بر شود ز دل به سرم
ز دیدگانم باران غم فرود آید
ز بس غمان که بدیدم چنان شدم که مرا
[...]
زهی سزای محامد محمد بن خطیب
که خطبهها همی از نام تو بیاراید
چنان ثنای تو در طبعها سرشت که مرغ
ز شاخسار همی بیثبات نسراید
ز دور نه فلک و چار طبع و هفت اختر
[...]
بهار باز جهان را همی بیاراید
جمال چهرهٔ بستان همی بیفزاید
بسان جلوه گران گوش و گردن گیتی
بگونه گونه جواهر همی بیاراید
سحاب روی شکوفه همی بیفروزد
[...]
خدای کار چو بر بندهای فرو بندد
به هرچه دست زند رنج دل بیفزاید
وگر به طبع شود زود نزد همچو خودی
ز بهر چیزی خوار و نژند باز آید
چو اعتقاد کند کز کسش نباید چیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.