گنجور

 
همام تبریزی

ای منزل مبارک می‌بخشیم صفایی

داری هوای مشکین از بوی آشنایی

خاک رهت ببوسم بر روی و دیده مالم

کانجا رسیده باشد روزی نشان پایی

بر سنگریزه‌هایت چون می‌کنم سلامی

آید به گوش جانم بی‌صوت مرحبایی

در منزلی که جانان آنجا گذشته باشد

با ذره‌های خاکش داریم ماجرایی

گردی ز منزل او گر بر بصر نشیند

سازنده‌تر نباشد زان خاک توتیایی

مقبل کسی که دارد در جان وفای یاران

جانم فدای یاری کاو را بود وفایی

از یاد دوست یابم آرام در فراقش

جز ذکر او ندانم دل را دگر دوایی

جان همام دارد حاصل ز عشق جانان

آن دولتی که نبود در سایه همایی

آن را که چتر عشقش افکند سایه بر سر

سلطان ملک عالم پیشش بود گدایی

 
 
 
فرخی سیستانی

ای صورت بهشتی در صدره بهایی

هرگزمباد روزی از تو مرا جدایی

تو سر و جویباری تو لاله بهاری

تو یار غمگساری تو حور دلربایی

شیرینتر از امیدی واندر دلم امیدی

[...]

ناصرخسرو

آسایشت نبینم ای چرخ آسیائی

خود سوده می‌نگردی ما را همی بسائی

ما را همی فریبد گشت دمادم تو

من در تو چون بپایم گر تو همی نپائی؟

بس بی‌وفا و مهری کز دوستان یکدل

[...]

سنایی

جانا نگویی آخر ما را که تو کجایی

کز تو ببرد آتش عشق تو آب مایی

ما را ز عشق کردی چو آسیای گردان

خود همچو دانه گشتی در ناو آسیایی

گه در زمین دلها پنهان شوی چو پروین

[...]

انوری

خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجایی

احوال ما نپرسی نزدیک ما نیایی

ما خود نمی‌شویمت در روی اگرنه آخر

سهلست اینکه گه‌گه رویی بما نمایی

بی‌خرده راست خواهی گرچه خوشت نیاید

[...]

خاقانی

جان از تنم برآید چون از درم درآئی

لب را به جای جانی بنشان به کدخدائی

جان خود چه زهره دارد ای نور آشنایی

کز خود برون نیاید آنجا که تو درآئی

جانی که یافت از خم زلفین تو رهائی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه