ز بهر تو باید مرا زندگانی
که شیرینتری از زمان جوانی
جهان با حضور تو خوش می‌نماید
مباد از تو خالی که جان جهانی
زمان با وجود تو گوید زمین را
که اکنون تو روشنتر از آسمانی
|
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
|
راهنمای نوار ابزار |
|
|
پیشخان کاربر |
|
|
اشعار و ابیات نشان‌شدهٔ کاربر |
|
|
اعلان‌های کاربر |
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
|
لغزش به پایین صفحه |
|
|
لغزش به بالای صفحه |
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شماره‌گذاری خطوط |
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
|
نشان کردن شعر جاری |
|
|
ویرایش شعر جاری |
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
|
شعر یا بخش قبلی |
|
|
شعر یا بخش بعدی |
ز بهر تو باید مرا زندگانی
که شیرینتری از زمان جوانی
جهان با حضور تو خوش می‌نماید
مباد از تو خالی که جان جهانی
زمان با وجود تو گوید زمین را
که اکنون تو روشنتر از آسمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن بیان می‌کند که زندگی‌اش به خاطر وجود معشوق معنی پیدا می‌کند و جوانی را شیرین‌تر از حضور او نمی‌داند. جهان در حضور معشوق زیباتر به نظر می‌رسد و او از خالی شدن از عشق معشوق واهمه دارد. همچنین وجود معشوق به زمین رونق و روشنی می‌بخشد، گویی او از آسمان نیز درخشان‌تر است.
هوش مصنوعی: برای تو باید زندگی کنم، چرا که هیچ چیز شیرین‌تر از دوران جوانی نیست.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر حضور تو زیبا و دل‌نشین است؛ ای کاش هرگز از تو خالی نشود، زیرا وجود تو جان و روح این دنیا است.
هوش مصنوعی: زمان به خاطر حضور تو به زمین می‌گوید که تو اکنون نورانی‌تر از آسمان هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را چو من دوستگان می چه باید؟
که دل شاد دارد بهر دوستگانی
نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک بر نبشته
دگر آهن آب دادهٔ یمانی
که را بویهٔ وصلت ملک خیزد
[...]
از او بوی دزدیده کافور و عنبر
وز او گونه برده عقیق یمانی
بماند گل سرخ همواره تازه
اگر قطره ای زو به گل بر چکانی
عقیقی شرابی که در آبگینه
[...]
شه مشرق و شاه زابلستانی
خداوند اقران و صاحبقرانی
بدولت یمینی بملت امینی
مر این هر دو را اصل یمن و امانی
تو محمود نامی و محمود کاری
[...]
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
گهی لعل چون باده ارغوانی
[...]
معرفی ترانه‌هایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیه‌گذاری باید در گنجور نام‌نویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.