بدیدم چشم مستت رفتم از دست
کوام آذر دلی بو کو نبی مست
دلم خود رفت و میدانم که روزی
به مهرت هم بشی خوشیانم اژ دست
به آب زندگی ای خوش عبارت
لوانت لاو چَمَن دیل و گیان بست
دمی بر عاشق خود مهربان باش
کژی سر مهر ورزی گست بو گست
اگر روزی نبینم روی خوبت
بشان شهرانره او سر زنان دست
به مهرت گر همام از جان برآید
مواژش کان یوان بمرت و وارست
گرم خا وا کری بشتم بوینی
بیویت خته بوم ژاهنام سرمست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسی عمیق و عاشقانه است. شاعر از عشق و دلباختگی خود میگوید و به زیبایی معشوقش اشاره میکند. او از دست دادن خود به خاطر عشق و آرزوی دیدن دوباره معشوق صحبت میکند. اشعار نشان میدهد که عشق میتواند آدمی را از خود بیخود کند و شاعر آرزو دارد که روزی دوباره معشوقش را ببیند و در کنار او باشد. عشق و احساسات قوی او باعث میشود که حتی اگر روزی معشوق را نبیند، همچنان به یاد او خواهد بود. شاعر همچنین از اهمیت مهربانی و عشق در روابط صحبت میکند و تاکید دارد که لحظههایی از محبت میتواند روح انسان را شاد کند.
هوش مصنوعی: من چشمهای خمار و مست تو را دیدم و در دلم آشفتگی برپا شد. آذر، دلم را به آتش عشق تو سوزاند. کجا میروید آن کسی که همچون من در این حال و روز است؟
هوش مصنوعی: دل من به شدت دلتنگ و غمگین است و میدانم که روزی با عشق و محبت تو، دوباره خوشحال و شاداب خواهم شد.
هوش مصنوعی: به آب زندگی خوشآمدید، جایی که دل و جان شما به زیبایی و شادابی میپیوندد.
هوش مصنوعی: لحظهای با عاشق خود مهربان باش، چرا که نشانههای محبت را از تو میجوید.
هوش مصنوعی: اگر روزی صورت زیبا و دلنشین تو را نبینم، مانند سران شهرها غمگین و ناراحت خواهم شد.
هوش مصنوعی: اگر عشق تو به حدی باشد که جان من را به خطر بیندازد، من هم از جان خود برای تو نمیگذرم و از تو جدا نخواهم شد.
هوش مصنوعی: اگر از سرما و سختیها بگذری و با دلگرمی به زندگی ادامه دهی، در نهایت به خوشبختی و آرامش خواهی رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو با جُفتِ عِنینِ خویش پیوَست،
چو شاخِ خُشک، گَشته سروِ او پَست.
چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
که دولت عالی و دین استوار است
سخا را نو شکفته بوستان است
امل را نو دمیده مرغزار است
هنر در مد و دانش در زیادت
[...]
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
فلک را عهد بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدارست
بیا کس کز پی یک روزه راحت
بمانده روز و شب در انتظارست
هوایی دارد و آبی زمانه
[...]
چو دانستی که معبودی تو را هست
بدار از جستوجوی چون و چه، دست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.