ترکم زمی مغانه سرمست
میآمد و عقل رفته از دست
مخمور ز باده چشم جادو
شوریده ز باد زلف چون شست
در باره سوار بود چون دید
رخسار مرا ز زین فروجست
دستم به لب چو لعل بوسید
و اندر قدمم چو خاک شد پست
برداشت ز خاک رخ پس آنگه
بنشاند مرا و خویش ننشست
یک شیشه شراب داشت با خود
زان باده که جرعهای کند مست
پر کرد و یکی قدح به من داد
واخوردم و دل ز غصه وارست
چون مست شدم ز باده گفتم
ای ترک کنون که توبه بشکست
درده می ارغوان و گر نیست
دستار من از در گرو هست
ترکم چو شنید همچو جوزا
در خدمت من نطاق دربست
میداد شراب ناب و نقلم
از پسته خویش داد پیوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره حال و هوای یک عاشق مست است که در میگونگی و عشق غرق شده است. شاعر توصیف میکند که چگونه از باده دلربا مست شده و عقلش را از دست داده است. در این حالت، با محبوبی ترکچهره مواجه میشود که با عشق و مهربانی به او نزدیک میشود. شاعر از بوسهای که بر لبش میزند و دعوتش به نوشیدن شراب صحبت میکند. در نهایت، او از توبهاش سست میشود و در زیر تأثیر باده و محبت، عشق را میپذیرد و به شادی میرسد.
هوش مصنوعی: شخصی که در میان زنان مغانه، به خاطر نوشیدن می مست شده بود، از سرزمین خود دور شده و عقلش را نیز از دست داده است.
هوش مصنوعی: مست از شراب و مجذوب زیبایی چشم، دیوانه و آشفته از نسیم پیچش مو.
هوش مصنوعی: زمانی که سواری به من نگاه کرد و صورت مرا دید، از اسب خود پایین آمد.
هوش مصنوعی: دستم را مثل لعل بوسید و در زیر پایم مثل خاک شد.
هوش مصنوعی: از خاک صورتش مرا برداشت و سپس مرا نشاند، اما خود او نایستاد.
هوش مصنوعی: او یک بطری شراب همراه خود داشت که با نوشیدن حتی یک قطره از آن مست میشود.
هوش مصنوعی: گذراندن یک لحظه خوش و نوشیدن جامی از شراب باعث شد که از غم و اندوهم آزاد شوم.
هوش مصنوعی: وقتی که از نوشیدنی مست شدم، به خودم گفتم ای ترک، حال که توبهام را شکستم.
هوش مصنوعی: اگرچه کمرم از درد میسوزد و نمیتوانم دیگر تاب بیاورم، اما با این حال، از بند رهایی نخواهم یافت و همچنان تحت کنترل و محدودیت خواهم بود.
هوش مصنوعی: وقتی او از من جدا شد، مانند جوزا در خدمت من ایستاده بود و بدون هیچ محدودیتی در دسترس قرار گرفت.
هوش مصنوعی: شراب باکیفیت را نوشیدم و دربارهی ویژگیها و خصوصیات خودم صحبت کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرمابه سه داشتم به لوهور
وین نزد همه کسی عیان است
امروز سه سال شد که مویم
ماننده موی کافرانست
بر تارک و گوش و گردن من
[...]
زان چشم پر از خمار سرمست
پر خون دارم دو دیده پیوست
اندر عجبم که چشم آن ماه
ناخورده شراب چون شود مست
یا بر دل خسته چون زند تیر
[...]
آن کز می خواجگی است سرمست
بر وی نزنند عاقلان دست
بیآنکه کسی فکند او را
از پایهٔ خود فروفتد پست
مرغی که تواش همای خوانی
[...]
تا در نفسم عنایتی هست
فتراک تو کی گذارم از دست
ذاتی که چو بخت نور جان است
جانی که چو بخت خود جوان است
از لطف بهار در بهار است
وز فضل جهان در جهان است
در ناصح دین مگر یقین است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.