گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کمال‌الدین اسماعیل

از عکس لبت دیده بدخشان گردد

وز یاد رخت سینه گلستان گردد

بی روی توگر آب خورم چون گلبن

اندر دل من چو غنچه پیکان گردد

مولانا

چون شاهد پوشیده خرامان گردد

هر پوشیده ز جامه عریان گردد

بس رخت به خیل کاو گروگان گردد

گر سنگ بود چو کان زرافشان گردد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مجد همگر

هر سر که تو را بر خط فرمان گردد

از دولت تو سرور اقران گردد

آن عید هر آنکه با تو کژ بد چوگان

این عید به شمشیر تو قربان گردد

جویای تبریزی

هر کس از وضع خود گریزان گردد

شاید که بری ز نور ایمان گردد

باشد در دیده ها بعینه زنار

از دانه چو تار سبحه عریان گردد

نورعلیشاه

هرکس که شهید عشق جانان گردد

از بند جهان برآید و جان گردد

گیرد دیت خویش ز جانان جانان

وندرد و جهان قرین جانان گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه