گنجور

 
هاتف اصفهانی

دریغ از حاجی ابراهیم آن دانای روشندل

که زاد از مادر ایام با ایمان و دین توام

دریغ و درد از آن شمع سحر خیزان که بود او را

دلی پر آتش از ترس خدا و دیدهٔ پرنم

هزار افسوس از آن نخل برومند ثمرپرور

که در باغ جهانش قامت از باد اجل شد خم

گرفتش دل ازین تنگ آشیان و طایر روحش

به عزم گلشن فردوس بال شوق زد برهم

روان شد جانب گلزار جنت زین جهان و شد

روان از دیدهٔ احباب سیل خون ازین ماتم

چو بیرون رفت از غمخانهٔ دنیای دون و شد

به عشرتخانهٔ فردوس اعلی با دلی خرم

دبیر خامه هاتف پی تاریخ فوت او

رقم زد: شد به جنت حاجی ابراهیم از عالم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

بسی رفتم پس آز اندر این پیروزه گون پشکم

کم آمد عمر و نامد مایه آز و آرزو را کم

فرو بارید مروارید گرد این سیه دیبا

که بر دو عارض من بست دست بی‌وفا عالم

به مروارید و دیبا شاد باشد هر کسی جز من

[...]

سوزنی سمرقندی

نهاد ملکت توران شد آباد و خوش و خرم

بسلطان زاده توران شهنشاه همه عالم

بعالم تا بنی آدم ز عدل او بیاساید

خدای علم او را داد شاهی بر بنی آدم

جهانداری که از ده قرن پییش از هیبت باسش

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

بنا میزد! بنا میزد !زهی گیتی بتو خرّم

ندیده دیدۀ افلاک مانند تو در عالم

زشرم بیت معمورت، طبایع منحرف ارکان

زرشک سقف مرفوعت، شده هفت آسمان درهم

زشاخت سرزنش دیده، نهال سدره و طوبی

[...]

مولانا

بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم

ازیرا نعل اسبت را به هنگام چرا گردم

امانی از ندم دادی نه لافیدی نه دم دادی

زهی عیسی دم فردم زهی باکر و بافر دم

چو دخلم از لبی دادی که پاک آمد ز بیدادی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه