آه که از جور چرخ، وز ستم روزگار
خسرو ملک وجود، شد به دیار عدم
آه که برچیده شد زود ز بزم جهان
مسند شهبازخان خان جمیل الشیم
رفت امیر زمان تاج اعاظم که بود
معدن عز و شرف منبع جود و کرم
نخل بلندش که بود سرو ریاض جهان
خم شد و از پا فتاد زین فلک پشت خم
دیدهٔ ایام ریخت از غم او سیل خون
بر سر عالم فشاند ماتم او خاک غم
چون ز غم آباد دهر یافت ملالت نهاد
در روضات جنان با دل خرم قدم
خامهٔ هاتف نوشت از پی تاریخ او
آه ز دنیا برفت صاحب سیف و قلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به غم و اندوه از دست دادن خسرو ملک وجود اشاره دارد. شاعر از ستم زمان و تقدیر سخن میگوید که موجب فقدان او شده است. او با بیان این نکته که این شخصیت بزرگ، نماد عزت، شرف، و سخاوت بود، از زوال و خرد شدن او در برابر چرخ زمان lament میکند. شاعر همچنین تأثیر عمیق این فقدان بر جهان را توصیف کرده و بر سر عالم ماتم و غم گرفتهای را میافکند. در نهایت، او با حسرت به حقیقت زندگی و مرگ مینگرد و از جهانی که صاحب علم و ادب از آن رفته، سرخورده است.
هوش مصنوعی: او حسرت میخورد که به خاطر ظلم زمانه و بیعدالتی روزگار، پادشاه زندگی و هستیاش به سرزمین عدم و نابودی رفت.
هوش مصنوعی: ای کاش که زود بیخبر از دنیا، جایی که خان جمیل الشیم مانند شاهباز نشسته بود، جمع و مراسم به پایان رسید.
هوش مصنوعی: امیر بزرگ و معتبر از دنیا رفت، کسی که نشانهی عزت و شرافت بود و منبع بخشش و generosity.
هوش مصنوعی: نخل بلند او که نماد زیبایی و عظمت بود، به خاطر فشارهایی که از سوی زندگی و جهان بر آن تحمیل شد، از پا افتاد و خم شد.
هوش مصنوعی: چشم روزگار به خاطر اندوه او، مانند سیلی از خون جاری شد و بر سر جهانیان ماتم و اندوهی برپاشد. زمین نیز پر از غم او شد.
هوش مصنوعی: زمانی که از اندوه این دنیا خسته شدم، در باغهای بهشت با دل شاد گام برداشتم.
هوش مصنوعی: صدای ندا کننده از قلم نوشت که زندگی او را ثبت کرد؛ آه از این دنیا که صاحب شمشیر و قلم، دیگر در میان ما نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد نوروز ماه با گل سوری به هم
بادهٔ سوری بگیر، بر گل سوری بچم
زلف بنفشه ببوی، لعل خجسته ببوس
دست چغانه بگیر، پیش چمانه به خم
از پسر نردباز داو گران بر به نرد
[...]
قاعدهٔ سعد و حمد کنیت و نامش بهم
بر سر خورشید و ماه دولت وی را قدم
مضمرش اندر ضمیر مُدغَمش اندر قلم
فایده ی عمر خضر مرتبه ی مهر جم
مرغ شد اندر هوا رقص کنان صبحدم
بلبله را مرغوار وقت سماع است هم
برلب جام اوفتاد عکس شباهنگ بام
خیز و درون پرده ساز پرده به آهنگ بم
هدیه بر دل رسان تحفه سوی لب فرس
[...]
لولیکان توییم در بگشا ای صنم
لولیکان را دمی بار ده ای محتشم
ای تو امان جهان ای تو جهان را چو جان
ای شده خندان دهان از کرمت دم به دم
امن دو عالم تویی گوهر آدم تویی
[...]
ای ظفر و نصرتت پیشروان حشم
کوکبه انجمت پسر و ماه علم
کاتب امر تو راست زیر قلم روز و شب
خاتم ملک تو راست زیر نگین ملک جم
گشته ز گرد رهت چشم کواکب قریر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.