گنجور

 
هاتف اصفهانی

شود از باد تا شمشاد گاهی راست گاهی کج

به جلوه سرو قدت باد گاهی راست گاهی کج

ز بهر کندن خارا برای سجدهٔ شیرین

شدی در بیستون فرهاد گاهی راست گاهی کج

عجب نبود کز آهم قامتش در پیچ و تاب افتد

که گردد شاخ گل از باد، گاهی راست گاهی کج

تو دی می‌رفتی و هاتف به دنبال تو چون سایه

به خاک راه می‌افتاد گاهی راست گاهی کج

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جامی

سر زلفت که هست از باد گاهی راست گاهی کج

بر آن رخسار عارض باد گاهی راست گاهی کج

چو در مستی خرامی قدت از خاصیت باده

شود چون شاخ گل از باد گاهی راست گاهی کج

خیال قامت و محراب ابروی تو می بندد

[...]

محتشم کاشانی

درختان تا شوند از باد گاهی راست گاهی کج

قد خلق از سجودت باد گاهی راست گاهی کج

ز بس حسرت که دارد بر تواضع کردن شیرین

کشد نقش مرا فرهاد گاهی راست گاهی کج

زند پر مرغ روحم چون شود از باد جولانش

[...]

مشتاق اصفهانی

به پایت دوش می‌افتاد گاهی راست گاهی کج

مگر زلف تو بود از باد گاهی راست گاهی کج

چمد از آهم آن سروسهی بالا که می‌گیرد

به تحریک صبا شمشاد گاهی راست گاهی کج

نباشد ز آتش آهش عجب در کندن خارا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه