(نگین)در ابتدای راه
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۰ در پاسخ به امید رهایی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:
هشت سال از حاشیه ی شما میگذرد، امروز حال من دست کمی از شما نداره، امیدوارم هر جا که هستین رها و شاد باشید..
(پوزش از گنجوریان بابت حاشیه ای که مربوط به شعر نبود)
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۵ در پاسخ به مست خیال دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱:
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
مست خیال گرامی، یکی از این سبب هارا حافظ در این شعر خود آورده است، خود را از غم آزاده کردن، کار بس شگرفیست، گر انسان توان آزاد کردن خود از غم و اندوه های دنیایی را داشته باشد و رنج مادیات را از روی دوشش پایین بگذارد، همانا راه انسان های بزرگ را در پیش گرفته است و انجام اینکارِ سخت یکی از اسباب بزرگیست
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۴ در پاسخ به حمیدرضا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
اگر اشتباه نکنم این اولین حاشیه ای است که در سایت گنجور ثبت شده است...(:
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴:
دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت (سعدی)
آمد شدن تو اندر این عالم چیست
آمد مگسی پدید و نا پیدا شد (خیام)
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۱ در پاسخ به بهزاد معزز دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۵:
بر هر چه هَمی لرزی می دان که همان ارزی..
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۵۲ در پاسخ به زهیر دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:
آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
قرعهٔ کار به نامِ منِ دیوانه زدند
شُکرِ ایزد که میانِ من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغرِ شکرانه زدند..
اگر بیت فوق را با توجه به دیگر ابیات و مضمون کلی شعر در نظر بگیریم،(در نظر بنده احتمالات شما کمی از فضای این شعر دور است، هرچند که شما نیز صاحب نظرید و چه بسا درست گفته باشید!) میتوان از این دید هم نگاه کرد، که منظور حافظ چنین بوده است که: حافظ(آدمیان) با آسمان بر این نزاع بوده اند که هر دو نمیتوانند سنگینیِ این بار امانت الهی را بر دوش کشند، و حال حافظ در ابیات بعد تکمیل میکند و میگوید شکر ایزد، خداوندگار را سپاس که با آسمان بر سر این مسئله صلح و توافق کردم، قرعه را پذیرفتم و این بار بر دوش من گذاشته شد
و البته چنان که جنابتان فرمود اینها همه احتمال پردازیست، و بنده هیچ ندانم
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۷ در پاسخ به روفیا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
روفیای عزیز
چقدر با تو موافق هستم، سخن از جانم گفتی، من هرگز نتوانستم کسی یا کسانی را دوست بدارم،که از احساس آنها مطمئن نبودم! این چیزی نیست که من به عمد برای خودم قانون کرده باشم! بلکه بطور ناخودآگاه نمیتوانم عاشق انسانی شوم که او مرا دوست نداشته یا اینکه بی احساس باشد. سخن در این نیست که به انسان ها نمیتوانیم عشق بورزیم، بلکه صحبت این است که بقول شما هیچ مارا یارای فهم عشقی یک جانبه نیست!
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:
شُکرِ ایزد که میانِ من و او صلح افتاد
: بنظر شما دوستان منظور از 《او》 چه کسی است که با حافظ در صلح شده است؟
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۶ در پاسخ به مرتضى قمشه اى دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲:
درست فرمودید، دوستانی هستند که شعر حافظ را به گونه ای ماده گرایانه معنا میکنند، و با این تفاسیر دنیوی از این اشعار، حافظ را عجیب به پایین میکشند!!
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۹ در پاسخ به محمد رضا جوانروح دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۵:
حضرت مولانا خود جوابی برای چنین سخنان آورده اند:
ای برادر قصه چون پیمانه است
معنی اندر وی به سان دانه است
دانه ی معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
آری! به معنا بیندیشیم، که راه رستگاری درآن است.
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۹ در پاسخ به روفیا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:
فرمایشات شما من را به یاد نظریه ی وحدت اضداد هراکلیتوسِ فیلسوف انداخت
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۲۶ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۲ - عقد بیست و پنجم در فتوت که بار خود از گردن خلق نهادن است و زیر بار خلق ایستادن:
بت خود را بشکن خوار و ذلیل، ناور شو به فتوت چو خلیل، بت تو نفس هواپرور توست، که به صد گونه خطا رهبر توست.... یادآور ابیاتی از مولانا است، که میفرماید:
نفست اژدرهاست او کی مرده است
از غم بی آلتی افسرده است
گر بیابد آلت ، فرعون او
که بامر همی رفت او آب جو
تا فسرده میبود آن اژدهات
لقمهٔ اویی چو او یابد نجات
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۲ در پاسخ به احسان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:
این حرف نشانگر این است که از نظر شما خداوند بیهوده و بی هدف جهانی را خلق کرده است! به گمانم سخن شما شک برانگیز تر است...
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۶ در پاسخ به شمس دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:
اگر احساس کردی که هیچ راهی پیش رو نداری، و از هر طرف به در بسته میخوری، خداوند راهی پیش روی تو باز میکند، که نه خودت فکرت به آن میرسید نه کسی دیگر..
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۹ در پاسخ به رضا آذرآیین دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۲:
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد؟ جز غم، که هزار آفرین بر غم باد..
(نگین)در ابتدای راه در ۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۳ در پاسخ به فرزام دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷:
چرا چنین فکر میکنید؟