مظفر طاهری
مظفر طاهری در ۴ ماه قبل، سهشنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند:
عشق اسطرلاب اسرار خداست.
در آن دوران اسطرلاب پیچیده ترین و تخصصی ترین ابزار زمان خودش بوده است.
مولوی میگوید در میان اسرار خلقت خدا عشق شبیه اسطرلاب است و از همه پیچیدهتر و پر راز و رمز تر است
مظفر طاهری در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۳ در پاسخ به بي دين دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
جناب بیدین گرامی
حقیر نیز با شما موافق است که حافظ عارف نبوده.
حافظ حکیم بوده یعنی شناختی عمیق از انسان و جهان داشته است.
اما برای این که بگوییم حافظ عارف نبوده باید نخست عارف و عرفان را تعریف کنیم که اینجا کار کمی سخت میشود.
به تعریف من به صورت خلاصه میشود گفت: عرفا کسانی بوده اند که در هپروت سیر میکرده اند و حافظ نه تنها در زمره آنان نبوده بلکه علیه آنان بوده است.
ارجاع میدهم به حاشیههای نوشته شده بر این چند بیت
آنان که درد را به گوشه چشمی دوا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
مظفر طاهری در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:
حافظ از نوابغ دوران بوده و به یقین ما به گرد پای زیبایی شناسی و ادارک حکیمانه حافظ نمیرسیم.
اما ای کاش در این بیت:
گنجِ زر گر نَبُوَد، کُنجِ قناعت باقیست
آن که آن داد به شاهان، به گدایان این داد.به جای گدایان واژه دیگری به کار میبرد مانند درویش یا حکیمان.
چون گدا بار منفی دارد (چنان که خود حافظ میگوید :
یارب مباد که گدا معتبر شود).
و قناعت خصلت پسندیدهای است که بهتر است آن را به گدا نسبت ندهیم و از اخلاق گدایان نشماریم بلکه از اخلاق کسانی بدانیم که شخصیتی رشدیافته و پالایش شده دارند.
از طرفی باید دید در چه شرایطی این غزل سروده شده است، شاید همچنان که محتسب در شعر حافظ اشاره به شخص خاصی دارد اینجا نیز اشاره به شخصیتی بوده است.
مظفر طاهری در ۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:
دوستان لطفاً کار را سخت نگیرید.
به نظرم این غزل دغدغههای فکری و درگیریهای درونی شاعر را به تصویر کشیده
چیزی که بخش زیادی از ادبیات جهان به آن اختصاص دارد
مظفر طاهری در ۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » پند ارسطاطالیس بر اسکندر هنگام مردن او:
کاف کفر اینجا به حق المعرفه
دوست تر دارم ز فای فلسفه
زانک اگر پرده شود از کفر باز
تو توانی کرد از کفر اهتراز.
عطار یک مسلمان سنی متعصب بوده و اینجا طی اعترافی صادقانه گفته است که کفر را به فلسفه ترجیح میدهد.
مسلمانان از استدلالهای سطحی و نخنما شده کفار آگاه بودهاند و طی سالها متمادی برای آنان جواب مناسب داشتهاند.
اما حرفهای فیلسوفها منطقیتر بوده است و هر روز نیز افکار جدیدتری مطرح میکردهاند و این خوشایند عطار مذهبی مسلمان نبوده و او را درمانده نموده است.
او از یک طرف با استدلالهای محکم و منطقی فیلسوفان، و از طرف دیگر با دینی مواجه بوده هیچ انعطافی نداشته است و خود را کامل و بینقص دانسته است.
بنابراین پاک کردن صورت مسئله و نپرداختن به فلسفه را به عنوان راه چاره برگزیده است کما این که امروزه نیز پارهای همین روش را توصیه میکنند.
مظفر طاهری در ۲ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
به نظرم این بیت نشانه نوعی تجدید نظر شاعر در افکار و عقایدش است شاعر اعتقادش را به رشته های خشک و سرد تسبیح از دست داده آن را گسسته، کنار نهاده و اندیشه زیبای دیگری را در پیش گرفته است.
و همچنان که هرکس که افکارش رشد میکند افکار پیشین خود را حقیر می بیند اینجا نیز حافظ تسبیح را تحقیر کرده، چون گسستن نشانه شُل و بی مایه بودن است و تفکر نوی خود را ارج نهاده و تعبیر زیبای ساقی سیمین ساق را به کار برده است.
مظفر طاهری در ۳ سال قبل، جمعه ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
به نظرم این غزل محصول یک شهود است و شعری نیست که برای بیان یک مفهوم گفته شده باشد بنابراین در معنا و تفسیر آن مطلب زیادی دستگیر خواننده نمیشود.
به این شعر را باید مثل یک قطعه موسیقی نگاه کرد و طنین آن را حس کرد.
مظفر طاهری در ۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
به نظرم علاوه بر اشاره خاص به رویداد تاریخی زمان عبید این شعر روشهای حکام مستبد و خودکامه را شرح می دهد که در لباس دین و زهد به چپاول و کشتار ملت ها مشغولند و هر وقت که گند کار بالا می آید به جای اصلاح سیستم شروع به تعویض مهره ها و همدردی ظاهری با مردم میکنند تا چند صباحی بیشتر در مسند قدرت باشند
مظفر طاهری در ۴ سال قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:
دوستان توجه داشته باشند سعدی با همه وبژگی های مثبت انقلابی نبوده است.
سعدی که شیخ بوده و منبر می رفته و همه قبیله اش عالمان دین بوده اند نمی توانسته خلاف نظر قران(نساء آیه 34) بگوید.
سعدیا با ساعد سیمین نشاید پنجه کرد
گر چه بازو سخت داری زور با آهن مکن
مظفر طاهری در ۴ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:
در تاریخ می بینیم که به بزرگان و آزاداندیش های ما معمولا انگ کافری زده اند و مردم نادان را علیه آنها تحریک نموده اند چه بسا خیام نیز از این آزارها به ستوه آمده باشد و نالیده باشد که:
-تا کی برای نادانها توجیه و دلیل بیاورم و کار بیهوده کنم(خشت زدن بر آب)
-از ریاکاران بیزار شدم چون ریشه دشمنی آنها حسادت است و بهتان می زنند و تکفیر میکنند( بت پرست کنشت کنایه از ریاکار زیرا در کنشت آتش مقدس است نه بت).
-کسانی مدعی هستند خیام کافر و جهنمی است. چه کسی از دوزخ یا بهشت آمده که این ادعا را ثابت کند؟
مظفر طاهری در ۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:
در مورد بیت دوم :
ارغوان جا م عقیقی به سمن خواهد دار چشم نرگس به شقایق نگران خواهدشد
ارغوان نماد معشوق است و سمن چون سفید ورنگ پریده است نماد عاشق و جام دادن به معنای احترام گذاشتن و تکریم کردن.
در مصرع دوم هم چشم نرگس نماد معشوق است و شقایق چون دل سوخته است نماد عاشق .اما شاهکار و شگرد حافظ در واژه نگران است که ایهام دارد نگران به معنای نظاره گر و نگران به معنای تشویش و دل شوره.
در باره این شاه بیت از روزنه های دیگری هم می توان نگاه کرد و صحبت نمود اما مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد