گنجور

 
صغیر اصفهانی

دید مردی را عسس غلتان به خاک

نی ز خلق و نی زر سوائیش باک

زد بدو پائی که بر خیز و بیا

همره من جانب دیوان سرا

گفت اگر من پای رفتن داشتم

در ره مقصود خود بگذاشتم

کی چنین در نیمهٔ ره خفتمی

رو به سوی خانهٔ خود رفتمی

 
sunny dark_mode