گنجور

حاشیه‌ها

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۱۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۰ - ترسانیدن گرشاسب از جادوی:

شمیدن غش کردن باشد

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۱۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۰ - ترسانیدن گرشاسب از جادوی:

یشک به معنی دندان ددان چون گراز و اژدها و انگلیسی ان tusk است کهبه نظر میرسد یک ت اضافه دارد

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۹ - هنرها نمودن گرشاسب پیش ضحاک:

برگاشتن شاید بجای reject بشود بکار اید

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۰۱ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۹ - هنرها نمودن گرشاسب پیش ضحاک:

ناورد را استاد نظامی گنجه ای به معنی حرکت اورده در خسرو شیرین و نه نبرد

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۵۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را:

ریدک و جمعش ریدکان پسران زیبا روی جوان غلمان ، سته یعنی ستوه ،سازیدن ساز دادن، پشیزه پولک فلس ماهی و سخت پوست و خزندگان

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۵ - در مولود پسر جمشید گوید:

پیلسته یعنی استه پیل یعنی استخوان پیل عاج

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را:

بیراه حالا به معنی فحش شده بد وبیراه ولی بی راه در اصل پتیاره معنی میداده یعنی پاد یاره انکس که ضد دیگران برود

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۰۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را:

فسوس یعنی مسخره لبش افسوس کنان را حافظ بکار برده ، پر فسوس یعنی پر از مسخرگی

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۳ - تزویج دختر شاه زابل با جمشید:

برای عاشق واژه مهر جو را بکار برده است خود عشق بر خلاف تصور همگان از گیاه عشقه که به گیاهان دیگر می پیچد نیست و ان واژه ای پارسی ست با نگارش اشق یا اشک زیرا به زبانهای اسلاوی که هندی اروپایی هستند هم ایشکا یعنی مراقبت کردن ونگهداری کردن از دیگری و این کلمه را اقای دکتر ملایری در فرهنگ اختر فیزیک شناسی أش که روی خط ازاد قابل استفاده است ذکر کرده اند و من فقط گفته گیری کردم

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۴۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

همخفت نخجیر یعنی همخواب جانوران شکار شونده و کلا ددان که در نوشته نخستم شکاری تایپ شد و کوتاهی از سیستم پیشنهاد واژه رایانه ام بود با پوزش

دانلود فیلم در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۴:

به به

دانلود فیلم در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۶ - در آفرینشِ ماه:

به به

دانلود فیلم در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

جونم عبید زاکانی

ناشناس در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۵:

در بعض نسخه این هم هست - وه که هرگه که سبزه در بستان :بدمیدی چه خوش بدی دل من

علی عباسی در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۳۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

«تا» در بیت پدرت گوهر خود تا ... به را تبدیل شود. یعنی:
«پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت»
یا علی

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

پیش از پس بودن گیراست . مثل شاگردی که در کلاس کم هو شان اول شود او هر چند ممتاز است اما به نوعی از دیگران پس است

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

کنداگر از کندا یعنی دانا و حکیم است اما کندا ور فردوسی در شاهنامه از کند یعنی دل اوری امده است در فارسی خوزستان کردی و لری گند بیضه است که مایه شجاعت دانسته شده بدین ترتیب و جند عربی سرباز از این واژه است

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۱۷ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

دام و دد متضادند در عین شباهت دام جانور tameو اهلی است و دد وحشی

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

کستی کند با باده یعنی با باده کشتی بگیرد و بستیزد و زیاد اشامد . زفت یعنی خسیس . اسپری سپری و طی شده اخری . کشی یعنی خوشی کش خرام یعنی خوشخرام. تذرو های کاوان یعنی کاونده یعنی کبک هایی که به هم ور میرفتند و می لاسیدند . جام دمادم یعنی جرعه نوشی کم و تند پیمانه گرفتن .

مصطفی در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:

طبق نسخه چاپی که بنده در اختیار دارم به این صورت هست:
از جمله ی رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا به ما گوید راز
تا بر سر این دوراهه ی آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمی آیی باز
مصرع دوم کلمه آخر "راز" صحیح است

۱
۵۱۵۹
۵۱۶۰
۵۱۶۱
۵۱۶۲
۵۱۶۳
۵۶۲۹