گنجور

حاشیه‌ها

رضا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۵:۱۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۷ - شنیدن لیلی، آوازهای دف تزویج مجنون، و ازان حرارت سوخته شدن:

با سلام. خواستم بگم که الان خمسه امیر خسرو دهلوی کنار دست من موجود است و بنده در حال شرح یکی از قسمت های مجنون و لیلی هستم، اما تعداد ابیات کتاب27 تا است ،در حالی که در گنجور 15 بیت بیشتر یافت نمی شود.مورد بعدی عنوان های شعر هاست، آقا والا عنوانی که برا این قسمت هستش هیچ ربطی با متن شعر داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟. عزیز من بعد از هر شعر عنوان آن ذکر شده ،یه نگاه به کتاب بندازید متوجه می شید. شما باید کاری کنید که آثارتون معتبر باشه، حیفه بابا این سایت خوب این همه ناقص باشه. با تشکر

 

مهرزاد در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۲۳:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷:


رو این بیت خیلی فکر کردم ولی درست متوجه نمیشم به چه معناست.
برداشت من:
به شوق وصال اگر این راه را به پایان رسانیدی ای حافظ/هیچ کس عنان و افسار فراق را به دست جدایی ها نسپرده است ای حافظ

 

گوش شنوا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۶:

استاد محمدرضا لطفی ابیاتی از این غزل را با تار در دستگاه همایون به آواز خوانده اند که اجرای بسیار عجیبی است.
این اجرا را میتوانید در وبسایت dorrab.com بشنوید.

 

امید در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:

درودبر خوانندگان ودرودی بی حساب برجناب مولانا که بیش از سی هزار بیت شعرگفته و امروز خوانندگانی چون ما برسر یک کلمه از آن,منظورم شککی است, بحث میکنیم و آخرسر نمیفهمیم.براستی چرا ما انسان ها بجای فهمیدن این ابیات وبکارگیری آن در زندگی روزمره برسر یک کلمه ای که درستی آن مبرم است,وقت خودرا ضایع میکنیم؟
بیایید خودرا تغییر دهیم.
باتشکرازگنجور.

 

داود پوراکبریان در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۲۱ - غالب شدن مکر روبه بر استعصام خر:

ظاهرا حرف آخر مصرع (ت) از قلم افتاده
جهد کن تا جان مخلد گرددت
تا به روز مرگ برگی باشدت

 

داود پوراکبریان در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۲۱ - غالب شدن مکر روبه بر استعصام خر:

جهد کن تا جان مخلد گرددت
ظاهرا حرف آخر (ت) از قلم افتاده

 

نرگس در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

من با آقای مرتضی مخالفم چون حافظ درسته عارف بوده ولی از سیاست جدا نبوده وخیلی از شعر هایش را در رابطه با فضای سیاسی زمان خودش گفته چرا چنین حالاتی را کودکانه می نامید؟

 

امیرخان صبوری در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۵۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:

خیال شاعردرشعراست

 

زهرا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲ - سیل روزگار:

خیلی زیبا بود به شخصه خیلی لذت بردم

 

امیر حسین رسولی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » تورکون دیلی:

چوخ چوخ اوریه یاتان شعردیر
الاه اتا اناسین رحمت السین

 

خاوری در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در وصف صبوحی:

این بیت:
سوسن کافور بوی، گلبن گوهر فروش
وز مه اردیبهشت کرده بهشت برین
بدین صورت هم آورده شده:
سوسن کافوربوی گلبن گوهرفروش/ زمی ز اردیبهشت گشته بهشت برین
حالا کدوم درسته؟

 

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۵۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - این قصیدهٔ را منطق الطیر گویند مطلع اول در وصف صبح و مدح کعبه و مطلع ثانی در وصف بهار و مدح پیامبر بزرگوار:

زد نفس سر به مهر، صبح ملمع نقاب.
صبح کاذب مانند یک نفس زدن کوتاه و دوباره در پشت نقاب رفتن است. مصرع اول توصیف این پدیده است. بعد از آن توصیف‌های تو درتو، گهر در گهر، و زیبایی از دمیدن صبح را داده است تا آن که ( بعد از ده مصرع) در بیت ششم اشعهٔ خورشید عیان می‌شود: نیزه کشید آفتاب ...
خاقانی پدیده‌های پیش رو را توصیف هنرمندانه می‌کند، و از آن شور و هیجان می‌افریند:
دنبال ربظ قضایا نیست. این ها توصیف‌های هنرمندانه و شورآفرین هستند.
اگر ما بخواهیم دبنال قرینه و ربط مصرع اول به اشعهٔ خورشید برویم، باید ربط 9 مصرع بعدی را همچنین روشن بکنیم.
اشعهٔ خورشید یک نیزه در این نگرش هنری است. سهم آن همانقدر است نه بیشتر. نه قرینه ای است برای چیز دیگر و نه ربطی را التزام می‌کند. ما در نگرش مهندسی و فیزیکی امروزی که بر فهم و فکرما غالب شده است شعر خاقانی را جور دیگری در می‌یابیم، نتیجه آن می‌شود که نگاه هنری را قربانی می‌کنیم و یا کاهش می‌دهیم.
خاقانی عاشق صبح است، بیش از صد مورد گوناگون از توصیف صبح را در دیوان خاقانی می‌توانید بیابید.

 

گلی اشرف مدرس در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۸ - منع کردن خرگوش از راز ایشان را:

بیت «کین سه را خصم است بسیار و عدو / در کمینت ایستد چون داند او» به این معنی است:
سفر و مال و مذهب دشمنان بسیار دارد که اگر از آن آگاه شوند در گمینت خواهند ایستاد.

 

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۸ - منع کردن خرگوش از راز ایشان را:

در مصراع دوم این بیت واژه ی کمین درست است: کین سه را خصم است بسبار و عدو / در کمینت ایستد چون داند او یعنی ااین سه(سفر و مال و مذهب) دشمنان بسیار دارند و اگر این دشمنان از این سه راز تو آگاه شوند برای آسیب رساندن به تو در کمینت می ایستند.

 

آرش در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۶۷:

در این مصرع: "این قصه مرا کشت که هنگام وداع"
به نظر من "قصه" باید در اصل "غصه" بوده باشد، زیرا چیزی که شاعر را می کشد قصه نیست بلکه غصه است و محروم شدن از دیدار دوست قصه نیست!

 

امیرحسین در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:

تو سریال وضعیت سفید از این شعر بصورت استادانه استفاده شده...
عالییییییییییییه

 

مرتضی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

من دلستانم داره برای همیشه از پیشم میره و وقتی این شعر رو میخونم نزدیکه که قلبم وایسه اگر جوون نبودم وقلبم کمی مشکل داشت حتما وای میساد

 

محسن بورعطا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۱۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی:

زندگی اجبار است لاجرم باید زیست

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

ایران بانو شما عارف رادر برابر عامی می دانید حال اینکه گروهی خردمند و سواد دار را برابر و ضد عامی می دانند . رویهمرفته بیشتر بزرگان سراغ آن کار دیگر رفته اند ولی از نوشتن آن سر باز زده اند . از پیامبر و شیوه مبارک ازدواج کردنش بگیر تا ابن عربی و مولانا . قرار نیست انسان از دنیا سراسر روی بگرداند بلکه باید خودش را نیالاید و آگاهی به دست بیاورد . سعدی البته عارف یا بینشور نیست ولی عامی خواندن سعدی درست نیست . آیا من میتوانم بروم در انگلستان زبان انگلیسی درس بدهم ؟ یا در عراق عربی ؟ سعدی دست کم در دمشق عربی درس می داده است و دست کم کتابی از نویسنده ای فرانسوی دیده ام من که نامش این بود
les effects de sadi sur la literature francaise !
یعنی کارسازی و اثر سعدی بر ادبیات فرانسه ! و ادبسار فرانسه ادبی سست و بیمایه نیست اگر همدل باشید .

 

مصی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۷:۰۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - این قصیدهٔ را منطق الطیر گویند مطلع اول در وصف صبح و مدح کعبه و مطلع ثانی در وصف بهار و مدح پیامبر بزرگوار:

سلام
خواستم بدونم که مصراع اول با چه قرینه ای ، اشعه های خورشید گرفته شده . صبح که نقاب رنگین داره چه ربطی به اشعه های خورشید داره ، این ربطشو هر کی فهمیده براما توضیح بده .ممنون

 

۱
۴۱۶۵
۴۱۶۶
۴۱۶۷
۴۱۶۸
۴۱۶۹
۵۰۴۵
sunny dark_mode