راضیه ابوالحسنی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۹ - بر تخت نشستن بهرام به جای پدر:
تنگ شد دانه: قحط شد، دانه نایاب شد.
تنگی: قحطی
راه زدن: غارت کردن / توضیح: سبب آنکه دزد را "راهزن" گفتهاند این است که دزدان راه در کمینگاهها مخفی میشدند و وقتی که کاروانی و یا مسافری میرسید از کمین بیرون میآمدند و اولکاری که میکردند این بود که آنها را به بیراهه میبردند و به جایی میرسانیدند که ناله و فریاد آنان به جایی نرسند و همانجا دست و پایشان را میبستند و اموال آنان را غارت میکردند و میبردند.
یافت نان.... : بر اثر کمی، نان عزت یافت (گران قیمت شد). نان میتواند دو نوع عزت داشته باشد:
1. اینکه نعمت خداست و نعمت خدا عزیز و ارزشمند است.
2. بر اثر قحطی و نایابی حتی نانهای نامرغوب هم عزیز و گرانقیمت میشوند.
در بعض نسخ: یافت نان عزت سبکسنگی، غلط است.
مردار: لاشة حیوان
قدر دانه بلند: عزت گندم و جو، گرانی گندم و جو
یعنی از توانگر به نرخ ساخته و قیمت بگیرند و بینوا را رایگانی بدهند.
انبارخانه: جایگاه انبار
هرچه از دانه محموله داشت همه از انبارهای پادشاهی به خانة خود میبردند.
یعنی هرچه از جنس دانه وجود داشت، بار بسته و بار دانه را هرکسی از هر طبقه از انبار بیرون میکشید. ضمیر «بارش» به «دانه» برمیگردد.
کشیدن: حملکردن
نوبهنو دانه: انواع دانهها، غلات
یعنی از این بخشایش و مردمداری و رعیتپروری آنگونه شهنشاهی یافت. کی و کیا: به معنی شهنشاهی و ملکالملوکی است.
بینوا: بیتوشه
آب افسرده: یخ. نظامی دلتنگی را به یخزدن آب تشبیه کرده زیرا دلتنگی یعنی گرفتگی خاطر و یخ هم گرفتگی آب است.
دیر کوشیدن: کوشش بیوقفه، دیرزمانی کوششکردن
برات: نوشتهای است که حوالة وجهی یا جنسی را بدهند.
پیروزی: روایی حاجت
فترت: سستی
خرسندی: قناعت
هرکه متولد میشد در آن چهارسال زنده میماند، درنتیجه هزینه مرگ و میر از میان رفت و درآمد بیهزینه شد، از این بهتر چیزی نمیتواند باشد. و دخل بیخرج بهتر از همهچیز است.
توضیح: خرج دوگونه است: خرجی که سبب عایدات بیشتر شود مانند هزینة آبادکردن زمین و احداث چاه و قنات و هزینة زندگی که سبب فعالیت بیشتر انسان و سلامتی است و درنتیجه بهدستآوردن منفعت بیشتر را سبب میگردد.
خرج دیگری است که منفعت مادی نمیرساند، مانند هزینة مرگ و میر، و منظور نظامی از «بیخرج» در عبارت «دخل بیخرج شد» همین نوع دوم است.
یعنی دخل ولادت از خرج مردن دور شد و بهتر از این چیست؟
در کتاب دکتر برات زنجانی به جای واژه «کور»، واژة «گربه» آمده است.
شنیدهام که از ری تا اصفهان، خانهها بهم پیوسته بود چنانکه گربهای میتوانست از ری تا اصفهان بام بر بام برود. به عبارتدیگر آنقدر آبادیها بهم دیوار به دیوار بودند که فاصلهای در میان نبود.
یعنی اگر یک شخص کور خواهان میشد که از ری تا اصفهان بر سر بام برود، از بس عمارت به هم متصل بود، میتوانست.
این سخن را که «کوری بام به بام از ری تا اصفهان میتوانست برود» اگر تو باور نمیکنی، صحت و سقم آن برعهدة راوی است و برعهدة من «نظامی» که از دیگری شنیدهام، نیست.
یعنی اگر این حدیث را باور نمیکنی و به نظرت محال میآید، عهده بر راوی است زیرا من از خود نمیگویم.
بربطی: بربطزن / ربابی: ربابزن / چنگی: چنگنواز
حوضة می: میدان، ابریق
زرکش: زرباف، لباس زرکشیده
یعنی شمشیر فروخته و میخریدند و جوشنها دریده و جامة سرکش دوختند.
شه فرمود: پادشاه دستور داد تا توشه و آذوقه بدهند.
یعنی هرکس برگ عیش و عشرت نداشت، شاه برگ او را ساز میفرمود.
روز بازار: رونق
معنی دو بیت این است که هرکس را که به کاری میگماشت، یک نیمة روز برای کار او مقرر بود و نیمة دیگر برای می خوردن.
از جهان خراج افکندن: از مردم جهان خراج نگرفتن
اوستاد دستان ساز: موسیقیدان، آهنگساز ماهر
مطرب: آوازخوان / پایکوب: پایکوبنده / لعبتباز: عروسکباز، کسی که عروسکها را به صحنة نمایش میآورد.
سواد: سیاهی / سواد شهر: حومة شهر
رختکش: رختکشنده
طالع ثور: طالعی بسیار نیک و سعادتآور است.
ثور در زهره: زهره در ثور از نظر نجوم همخانهاند و موافق.
صاحب، صاحب دور: کدخدا. طالع ثور را هیلاج و زهره را کدخدا شمرده است، این دو در هر وقتی که اتفاق افتد دلیل خوشی و خوشبختی و شادی است. دربارة هیلاج و کدخدا به حاشیة ص250 التفهیم ابوریحان بیرونی به تصحیح علامه جلال همایی مراجعه شود.
مطابق علم نجوم، ثور خانة زهره است؛ پس اگر طالع زمانه ثور و زهره، که ستارة مطربان است، در برج ثور و خانة خود باشد، دور، دورِ شادی است، نه غم.
شفیق الله افغان در ۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:
سلام دوستان حضرت حافظ دیگرتولد نخواهدشد.
ناشناس در ۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۰ - زن در ایران:
از لحاظ وزن، "زن چو گنجور است" باید باشد.
مختار در ۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۴ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » ابتدای کلیله و دمنه، و هو من کلام بزرجمهر البختکان » بخش ۷:
متن ایراد ویرایشی دارد و باید به جای تیل، تقیل (پیروی کردن) باشد:
چه نیک بخت و دولت یار او تواند بود که تقیل به مقبلان و خردمندان ....
ناشناس در ۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۱۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۰ - زن در ایران:
زن چون گنجور است..
کامبیز درودیان در ۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۱:
هر دانه که نیست گشت، صد چندان شد
در دانه انسان چه گمان می آری
سلطان ولد
کامبیز درودیان در ۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۱:
در انتساب این غزل به حضرت مولانا جای تردید است. این غزل سروده شرف الدین عبدالله زکی، یکی از معاصران مولانا میباشد. مراجعه شود به مقاله «آل بنجیر» از استاد احمد گلچین معانی، در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد، سال پنجم، شماره دوم، ص 209.
مسعود سعیدی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:
آقای جاوید مدرس
شما بیتی را که می گویید از شاعر است به سلیقه ی خود تغییر می دهید و بعد تفسیر و معنا می کنید
شطرنج و قواعد بازی آنرا پیش کشیدید تا مغلطه ای را حقیقت جلوه دهید
شاه انگیز را ، ساز انگیز کردید
بازی را بازو کردید
مردم را هم به یار تغییر دادید
آسمان و ریسمان را به هم بافتید تا خونندگان را به بی راهه ببرید
یکبار به توضیح ، س م توجه کنید تا ببینید چقدر انحراف در گفتار و فکر شماست
به شطرنجی در کار است نه احتیاج به تغییر غزل حافظ
حمید جواهریان در ۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
با نظر اقای بنی هاشمی موافقم. در زمان رودکی واژه 'دماغ' نمیتوانسته بمعنای ' بینی' استفاده شده باشد.
علی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۸۳ - خیال من به تماشای آسمان بود است:
سلام با اقبال اشنا هستم به نظر من (زمین به دوش خود الوند و بیستون ...) زیبا ترین شعر اقبالاست.
کمال در ۹ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۰:
جمع آن: 4702
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶:
ز بیم غارت عشقش .................. رها کردم
ولی میریخت خون و ره بدان هنجار میآورد
دلِ خونین : 6 نسخه (801، 803، 836 و 3 نسخۀ متأخر یا بیتاریخ)
دل اندر خون : 14 نسخه (813، 818، 821، 823، 825 و 8 نسخۀ متإخر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری
دلِ پُرخون : 4 نسخه (827 و 3 نسخۀ متأخر) قزوینی، سایه، خرمشاهی
دلِ خونی : 1 نسخه (894)
-----------------------------------------
از 29 نسخهای که غزل 142 را دارند 4 نسخه این بیت را ندارند از جمله نسخۀ مورخ 819. از نسخههای کهنِ کامل و مورخ نسخههای مورخ 822 و 824 خودِ غزل را ندارند.
*****************************************
*****************************************
حمید حسن شاهی نژاد در ۹ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱ - در حل فال گوید:
برای استخاره یک صفحهی قرآن را باز میکنی و به خط هفتم میروی اولین حرف را نگاه میکنی اگر ث ،ج،خ،ز،ش،ظ،ف،باشد (حروفی که در سوره حمد وجود ندارند ) استخاره بد است پس از آن دوری کن.
بقیه ی بیت ها مفهومی واضح دارند.اگر مشکلی در جایی هست بفرستید.
درود بر شما و بر عبید زاکانی
اول که خواندمش فکر کردم بی معنی است ولی بعد از فهمیدن شعر بر شاعر آفرین گفتم.
کمال در ۹ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:
باسلام
فالی دروصف این غزل:
ای صاحب فال، شمادرزندگی مادی گرفتار
شده وخودحقیقی تان راکمتربه یادمی آورید
حافظ به شمامژده می دهدوتوصیه میدهد
که درفکرآفریدن لحظاتی خوش باشیدگاه،،
باهمدلتان،همرازتان به سفربروید،به،،،،،،،،،،،،،،،
گوشه ای پناه ببریدوغمهارافراموش کنید،،،،
بکوشیدتااززمان موجودبهترین بهره برداری
رابه عمل آورید.زمان بزرگ ترین سرمایه ،،،،،،،
شماست،آنراباغم وتردیدازدست ندهید،،،،،،،،،
شادباشید.
بابک در ۹ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷:
مظفر گرامی،
در آنصورت حتماً می گفت:
"منقل بگذار در شبشتان" !
باری، رابطه منقل با زمستان و شبستان ؟
چون بخاری دیواری و شومینه هنوز سر و کله شان پیدا نشده بود، منقل را در زمستانها داخل اتاقها می گذاشتند که هوا را گرم کند.
"...حال که زمستان می رود و روزها گرمتر می شوند و دیگر احتیاجی به منقل ( همان که زیر کرسی هم می گذاردند) طی روز نیست آنرا ببر بگذار در شبستان (محل خواب) چرا که شبها هنوز سرد است...."
شما هم فکرت کجاها که نرفت!
مظفر در ۹ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷:
در بند دوم از بیت دوم سعدی میفرماید "منقل بگذار در شبستان". آیا مراد سعدی از منقل همان "منقل آتش" است که برای کشیدن تریاک به کار میرود؟ در این صورت آیا میتوان نتیجه گرفت که استاد دستی بر آتش داشته است؟
حسین در ۹ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۵:
در تصحیح دکتر شفیعی کدکنی بیت سوم و سه بیت آخر نیست
م رجبی در ۹ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
در بیت اول منظور از دردی کش هر دلسوخته ایست
مسعود در ۹ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:
از زمانی که این آهنگ را شنیدم،دارم دیوونه میشم
مولوی چطوری به دنیا نگاه می کرد؟
مگه مولوی چه چیزی رو میدونسته که ما نمی دونیم؟
چه چیزی را نباید فاش بگوئیم؟
برای چی باید خاموش باشیم؟
....
و اما همابون شجریان .....
نمیدونم درباره اجرای آسمانی همایون چی بگم؟
فقط میتونم بگم این اجرای همایون یک اجرای معمولی از جنس زمینی نیست
حتما در زمان خواندن به ملکوت رفته که میتونه روح ما رو هم با خودش اون بالا ببره
نمیتونم حس خودم را از شنیدن این آهنگ با واژگان بیان کنم ...
همون بهتره که "خمش باشم" و "بانگ و علالا" نکنم
بیزینس کوچ در ۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۴ - برتری سخن منظوم از منثور: