گنجور

حاشیه‌ها

فرگل در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیه‌السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل:

نام هرچیزی نهایتا همان چیزیست که به آن تبدیل میشود عمر ممکن است در پیش از اسلام بت پرست بوده اما نهایتا یکتا پرست شده و نزد پروردگار از ابتدا یکتا پرست بوده!
مرد را عاقبت نامی نهد نه بر آن کاو عاریت نامی نهد

رامش در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:

جناب فرهاد خان
آخه!!!
بی عشق زمینی، نتوان عاشق او شد

روفیا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۲ - حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور:

درود نادر جان
به نظر خودم هم آن نیم بیت نا خوش آهنگ است.
ممکن است نادرست باشد؟
از جامیست.

روفیا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵ - قبول کردن نصاری مکر وزیر را:

این روفیا در حاشیه پیشین کاذب است.
می دانید که!

آرین در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل:

فکر میکنم بیت چهارم مصرع دوم (تا وان) صحیح نیست و بایست (تاوان) نوشته شود

بهروز در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۳۱ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۴۲:

وان زلف شکسته را ز رخ یک سو زن
بر هر دو طرف مزن تو بر یک سوزن
گر آتش عشق تو وزد یک سوزن
یک سو همه مرد سوزد و یک سو زن

... در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۰ - امتحان کردن مصطفی علیه‌السلام عایشه را رضی الله عنها کی چه پنهان می‌شوی پنهان مشو که اعمی ترا نمی‌بیند تا پدید آید کی عایشه رضی الله عنها از ضمیر مصطفی علیه السلام واقف هست یا خود مقلد گفت ظاهرست:

دوست عزیزم
ما اینجا داریم در مورد ادبیات و هنر صحبت می کنیم. من عرض کردم انتظاری که شما از مثنوی دارید، انتظار بجایی نیست. نه فقط در مثنوی که در چارچوب ادبیات عرفانی به هر اثر قابل توجهی که نگاه کنید همین الگو رو می بینید. فضای ادبیات عرفانی یه فضای سمبلیک و نمادین هست و در فضای نمادین شما دنبال کدوم واقعیت تاریخی می گردین؟ این نگاه شما به مثنوی دقیقاً مثل اینه که به منطق الطیر عطار این ایراد رو بگیرید که پرنده ها که باهم حرف نمیزنن یا سیمرغی در واقعیت وجود نداره. در آثار بزرگی مثل حدیقه سنایی، منظومه های عطار و ... این همه حکایت بیان شده و شما برید ببینید به کدوم حکایت میشه با دید تاریخی نگاه کرد و کدومشون درست هستن؟ حتی اونهایی که به شخصیت های واقعی نسبت داده میشه.
ادبیات عرفانی، حماسی، غنایی و هر جریان دیگه ای در ادبیات و هنر چارچوب ها و الگوهای خاص خودشون رو دارن و شما با توجه به این چارچوب ها به این جریان ها نگاه می کنید. برای مثال شما نمی تونید از یک اثر حماسی ملی مثل شاهنامه همون انتظاری رو داشته باشید که از یک اثر عرفانی مثل حدیقه سنایی دارید. چون این دو جریان بیانگر دو دیدگاه کاملاً متفاوت هستن و برای بیان مطالب متفاوتی به وجود اومدن.
انتظاری که شما در مورد صحت تاریخی وقایع دارید رو تاریخ بیهقی و طبری و جهانگشا برآورده می کنن که ذاتاً راوی تاریخ هستن و ایراد تاریخی به این آثار وارد هست. در نتیجه عدم انطباق روایات مثنوی با تاریخ نه خطاست و نه اشتباه. چون مولوی قصدش روایت تاریخ اسلام نیست. تک تک شخصیت ها در گفتمان مولوی نمادی هستن برای اون هدفی که دنبالش هست.
در انتها شما رو دعوت می کنم که عنوان این بخش رو یه بار دیگه بخونید تا بهتر متوجه منظورم بشید و سر زینب و زهرا و خدیجه و عایشه چک و چونه نزنید. امتحان کردن مصطفی عایشه را ... تا پدید آید که عایشه از ضمیر مصطفی واقف هست یا خود مقلد گفت ظاهرست!
می بینید هدف مولوی چیه؟ بحث تقلید ظاهری یا وقوف به ضمیر هست، نه عایشه و زهرا و فلان و بهمان. حالا شما اگه دوست دارید به جای عایشه بذارید زهرا یا هر کس دیگه، ولی در سطح گفتار متوقف نشید. بذارید زهرا ولی تا عمق مطلب برید.
امیدوارم تونسته باشم منظورم رو درست و رسا برسونم.
با احترام.

محمد حنیفه نژاد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۳ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶:

دوستان بزرگوار ، اگر چه به توصیه شما مصرع دوم بیت سوم اصلاح شده اما صورت درست آن باید این گونه بود: گفتا که در ره ما غم نیز شادمانه است ، شادمانه یعنی جشنی که از روی شادی و نشاط گیرند. و شاعر می گوید در راه ما مجلس غم نیز مجلس شادی است و این قافیه جعلی « شادمانه » در خوانش هم اشکالی ایجاد نمی کرد . پس خواهش می کنیم آن را به صورت « شادمانه » تغییر دهند.

مهرناز در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲:

ممکنه معنای بیت اخر رو توضیح بدید؟
پیشاپیش سپاسگزارم

محمدی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

در مصرع دوم بیت دوم، به نظر می‌رسد «اوباش» صحیح باشد و فاصلهٔ میان «او» و «باش» نادرست است.

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۰۰:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 7547

جواد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

در این بیت اشاره به حدیثی نبوی شده است که در آن شراب مادر همه ی پلیدی ها خوانده شده است اما مشخص است که مراد خواجه طعنه زدن به رسول اکرم نیست. بلکه در اینجا صوفی همان کسانی هستند که در جای جای شعر حافظ به زهد خشک و ریا نقد می شوند و آموزه های دین را دستآویزی می کنند تا چهره ی خود را موجه نشان دهند.
شراب تلخی که حافظ از آن به خوبی یاد می کند و چنین می گوید که حتی از عیش و نوش با دختران دوشیزه هم آن را بیشتر دوست دارم با قرینه سایر اشعار او باید چیزی غیر از شراب خارجی باشد. البته گاهی حافظ همان شراب خارجی و معمولی را طلب می کند و آن را می ستاید اما با این ملاحظه که انسان را از اموری که پلیدتر و پست ترند باز می دارد. مثلا آنجا که می گوید: ز باده هیچت اگر نیست این نه بس که تو را/ دمی ز وسوسه ی عقل بی خبر دارد.
و یا آنجا که می گوید: شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش/ که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و زر و زورش
احساس می کنم که با توجه به بیت بعدی در اینجا نیز به همین ملاحظه باشد که شراب تلخ را ستایش میکند و آن را بسیار دلخواه و لذیذ می داند.
احتمال دیگری هم در این بیت می رود مبنی بر اینکه مراد از شراب همان شراب دنیوی باشد و آن اینکه شاعر به این طریق طعنه به صوفی بزند و در پرده بگوید تو خود اهل کامجویی از دختران دوشیزه ای و ما را از شراب منع می کنی. این شراب برای ما از کار تو لذت بخش تر است.

جواد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

در ابیات پایانی مشکلی به لحاظ معنایی به نظر می رسد. خواجه در ابتدا روی خوب محبوب را ستایش می کند و بعد از آن از دل سنگ او گله دارد و می پرسد که آیا آه ما در آن اثری دارد یانه؟
بعد از آن خود را مورد خطاب قرار می دهد و می گوید که از آه بپرهیز. آیا مراد خواجه این است که به در بگوید تا دیوار بشنود همچنان که برخی(خطیب رهبر) احتمال داده اند یا مراد او این است که ود را از آه کشیدن بر حذر دارد تا در سایه ی اسیب دیدن محبوب به او صدمه ای نرسد؟
واثعا معنای این چند بیت دشوار است

روفیا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵ - قبول کردن نصاری مکر وزیر را:

جناب کهن دل اگر طبق نظرشما پیشینیان عمل میکردند تمامی متونی که امروز به دست ما رسیده حاوی تغییر بودند!

نادر.. در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۴:

باغ آی و ز باران سخن نرگس و گل چین..

حسین متین در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲:

این بیت جا افتاده
دلی کاو بود همدردم، چنان گم گشت در دلبر
که بسیاری نظر کردم، دل از دلبر نمی‌دانم

نادر.. در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۲ - حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور:

درود بر دوستان گل اندیشه
روفیا جان، بسیار زیبا..
و به گمانم "ز اندیشه ات ار گل گذرد، گل باشی" ..

نادر.. در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

نهفته لب گزد...

نادر.. در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

جوش نمود نوش را...

جلیل در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵:

این غزل رو خسرو آواز ایران استاد شجریان بسیار زیبا خوانده. در ضمن محض اطلاع اون دوستمون که گفته استاد تو آلبومشون به جای تامل کلمه تحمل رو استفاده کردند درست نیست. من بارها گوش داده ام‌ خیلی واضح تامل رو بکار میبرند که صحیح هم است.
سایتتون هم عالیه دمتون گرم

۱
۳۳۵۶
۳۳۵۷
۳۳۵۸
۳۳۵۹
۳۳۶۰
۵۶۲۴