گنجور

حاشیه‌گذاری‌های همایون

همایون


همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:

عقل با حس‌های ظاهری کار میکند و با اندازه‌ها و مقایسه‌ها سر و کار دارد
و سود بیشتر، هدف نهایی آن‌ است
جلال دین باور دارد که علاوه بر شش جهت فضایی جهت دیگری هم هست که آنرا
درون مینامد.
درون برای عقل، تاریک و بی‌ ارزش است همچون خار
حال آنکه جلال دین از این راه به گلزار معانی رسیده است
امروز علم هم از راه درون به دنیای عجیب کوانتم راه یافته است
و این ارتباط ذرات به همدیگر را جلال دین هم بار‌ها اشاره میکند
و راه درون را با پنج حس درونی مانند خیال و وهم و .... میتوان پیمود
که در آموزش‌های عرفا عشق است که خیال را به اوج میرساند
و مستی است که عشق را موجب میشود و مستی بیشتر عشق قوی تر
و سخن زیبا تر و تازه تر، می‌‌گوارا تر و صاف تر
عاشق همچون منصور آنقدر به عشق اعتماد دارد که به آسانی با خون خود بازی میکند
و هراس و محافظه کاری انسان‌های شش جهتی‌ را به هیچ می‌گیرد و در این معامله به بر ترین
جایگاه‌ها دست میابد، چون چنین کسی‌ پیدا میشود و حضور میابد دیگر به می‌‌گفتار نیز نیازی نیست

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:

در غزل‌های بسیاری جلال دین کوشش میکند تا مقام شمس را تا آنجا که میتواند بالا ببرد
این خود بنوعی به راه و طریقت معرفت ویژه جلال دین مربوط است و هم جوابی و واکنشی
به دشمنان شمس و رویارویی پهلوانانه با ارباب قدرت و دین فروشان هم دستشان
در این غزل اما این والائی مقام آنقدر رفیع است که دیگر بالا تری را بر آن‌ متصور نیست
در مقام شمس هم خورشید و هم سایه آن با هم یکی‌ شدند هست و نیست، فنا و بقا در هم آمیخته اند
این خود ویژگی‌ عرفان جلال دین نیز هست که به انسان راه تعألی او و مقام حقیقی‌ ا‌ش را نشان می‌دهد

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:

صورت همان آفرینش است که کار عشق است
عشق می‌‌آفریند ولی عقل میخواهد سر درآورد از کار آفرینش
عاشق صورت آفرین است ولی عاقل میان صورت‌ها دشمنی میکند
عشق اگر پنهان شود شادی ناپدید میشود و اگر کاملا آشکار شود
همه صورت‌ها ناپدید میشوند
من این راز‌ها را از شمس تبریز آموختم
که خود صورت آفرین بود

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۸ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:

در قرآن سوره ای‌ هست به نام انسان یا دهر که می‌گوید مدتی‌ گذشت تا انسان بینا و شنوا شود
و راه را بشناسد و قبل از آن‌ چیزی نبود
اینجا شاعر خود را در آن‌ زمان و مکان میبیند و جامی‌ به شاه یا پروردگاری میدهد
که هنوز هیچ کس از او خبری ندارد
که بنوشد و کار خود را سامان دهد
یعنی عشق دیرین‌ترین و اولین پدیده ایست که همیشه در کار بوده است
دانایی کلی که هر که با آن‌ ارتباط پیدا کند از زمان و مکان آزاد میشود
و با آشنایی با ظرائف آن میتواند کار‌های ظریف بکند

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۷ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۳:

نه که هر چه در جهانست نه که عشق جان آنست
جز عشق هر چه بینی همه جاودان نماند
عشق دین جلال دین است، خدائی که دیده شدنی نیست ولی چون چراغی همیشه میدرخشد
چون عید و نوروز نوی و شادی می‌‌آورد همه پاسخ‌ها را یکجا بما می‌دهد
دانش مطلق آنست که یکباره میآید نه ذره ذره
راهی‌ دراز را یکشبه می‌‌پیماید و به همه امکان ملاقات می‌‌دهد
مسافران جان راه درازی آمده ‌اند تا بصورت آدم عاشق به عشق رسیدند
و گنج بزرگی را بدست آوردند

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:

بدون شک شمس برای جلال دین همان تجلی‌ خدا بوده است
در بیشتر غزل‌ها بنام شمس تخلّص صورت میگیرد ولی این غزل مخصوص
معرفی‌ مقام او سروده شده است و با اجازه از لطف بی‌ حد او
غیرت را نادیده انگاشته و او را خدای همه خدا‌ها می‌‌نامد
ما هیچ ارتباطی با خدا نداریم مگر تجلی‌ اوست که در همه جا هست
و بیشترین تجلی‌ در انسان است و برخی از انسان‌ها بندرت تجلی‌ کامل ‌اند
زیرا از خود بکلّی فنا شده ‌اند

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

برخی از غزل‌ها در دیوان شمس دو گانه یا دو قلو و همزادند
گویا از برکت ویژه‌ای برخوردارند از جمله 80 و 91
پیام شادی بخش و راز آمیز همانا شناخت آنچه پنهان است از روی آنچه آشکار شده است
آنچه که در آشکارا روی می‌دهد و حتی نوای دل‌ انگیز بوبکر ربابی هم از همان است که پنهان است
این راز بیخودی و مستی بی‌ اندازه می‌‌طلبد زیرا من کاشته و سرسبز میدان آنی‌ هستم که از دیده پنهان است
این میدان اکنون آخرین میدان است پس از بیشمار میدان‌ها که با شتاب زیاد یکی پس از دیگری پیدا شده و میشوند
ساقی شتاب کن‌ تا میدان‌های زیادی هم ما بپیماییم
همه این‌ها بهم راه دارند از میدان ذره‌های نخستین تا اتم‌ها و ملکل‌ها تا خورشید‌ها و زمین ها
تا گیاه و حیوان و انسان و بسیاری دیگر و آنچه که این پیوند را موجب است همانا عشق است
که زیبا‌ترین است و می‌‌ است که فرخ ترین است و نقاب از هر چه پنهان است ٔبر میدارد

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:

برخی از غزل‌ها در دیوان شمس دو گانه یا دو قلو و همزادند
گویا از برکت ویژه‌ای برخوردارند از جمله 80 و 91
پیام شادی بخش و راز آمیز همانا شناخت آنچه پنهان است از روی آنچه آشکار شده است
آنچه که در آشکارا روی می‌دهد و حتی نوای دل‌ انگیز بوبکر ربابی هم از همان است که پنهان است
این راز بیخودی و مستی بی‌ اندازه می‌‌طلبد زیرا من کاشته و سرسبز میدان آنی‌ هستم که از دیده پنهان است
این میدان اکنون آخرین میدان است پس از بیشمار میدان‌ها که با شتاب زیاد یکی پس از دیگری پیدا شده و میشوند
ساقی شتاب کن‌ تا میدان‌های زیادی هم ما بپیماییم
همه این‌ها بهم راه دارند از میدان ذره‌های نخستین تا اتم‌ها و ملکل‌ها تا خورشید‌ها و زمین ها
تا گیاه و حیوان و انسان و بسیاری دیگر و آنچه که این پیوند را موجب است همانا عشق است
که زیبا‌ترین است و می‌‌ است که فرخ ترین است و نقاب از هر چه پنهان است ٔبر میدارد

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۲:

پیامی زیبا و سودمند و پایه ای‌ در این غزل هست
که با زبانی ساده و صمیمی بیان شده است
با یار خود جدایی و دوری را تجربه نکن
آنچه اهمیت دارد داشتن یار و دوست است
جلال دین در عرفان خود داشتن دوست را شرط اساسی‌ میداند
و دوستی‌ شمس این نکته را به او آموخت و همواره آن را بکار بست
و همیشه دوستی‌ با وفا در کنار خود داشت
بار‌ها تأکید میکند که از دل‌ به دل‌ راهی‌ هست
که همان راه مستی و پرواز است
چه زیبا دیدن یار را تماس دو جان قلمداد میکند
که بالاترین لذت برای انسان است

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹:

در غم او یعنی‌ در آروزی او که به معشوق مربوط است
اندوه به این جهان و مسائل آان بر میگردد
در آان یکی‌ باید غرق شد و فرو رفت و این را باید فرو خورد و نابود کرد
وگرنه به خشم و کینه تبدیل میشود و سینه را تار میکند و آیینه ات کار نمیکند
جهان غیر از نور دیدنی یک نوری دارد که شادی میاورد و اندوه و ماتم آان را بی‌ اثر میکند
بسیاری از این غم‌ها به همان رابطه زن و مرد و بطور کلی‌ انسان‌ها بر میگردد
این رابطه‌ها عشق را آلوده میکند در حالیکه عشق باید مستقل از روابط رشد کند
این روابط ما و من را برجسته میکند که همچون دیوی جلوی پیشرفت و تعالی را میگیرد
آسمان از خودش نمیگوید بنابراین همه چیز را در خود دارد
ما هم خیلی‌ چیز‌ها در کنار خود داریم که بیهوده کنار ما قرار نگرفته اند
بلکه تا ما را در راه شکوه و گشایش هدایت کنند که نام این راه صبر است
که یک راز است نه‌ برای بیان بلکه برای بکار بردن. همین راز اگر فقط برای حرف زدن
باشد با راز‌های برتری خنثی و بی‌ اثر میگردد
پیدایش انسان از همین راه صبر صورت گرفته است که سود بردن طبیعت از آنچه
در اختیار داشته بدون هیچ طرحی از خود است، رازی بزرگ

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۵:

عرفان مقوله ائ‌ فردی به نظر میاید ولی از آنجا که انسان با جامعه و هستی‌ در پیوند است
اگر خود را به اوج توانمندی خود برساند که هدف عرفان نیز همین است آنگاه همگی‌ از او
برخوردار میشوند. این حسی است که جلالدین در این غزل بیان میکند
براستی نیز این کار را کرده است. جلال دین همه مذاهب را به هم زده است.
خدا را دگرگون کرده است. مستی را برای همه تحقق بخشیده است
شمس را خدا کرده است خودش را جاودانه و بی‌ مرگ کرده است
شاهان را سبک و بی‌ مقدار کرده است مغول و تاتار را در اوج تهاجم به مسخره گرفته است
آسمان و ستارگان را از اعتبار انداخته است دکان همه شعبده بازن را تخته کرده است
برای همیشه زاهدن و دین فروشان را پست و بی‌ مقدار کرده است
موسیقی‌ و رقص را و شادی و پرواز و نوروز را به همه ارمغان داده است
براستی قفل زندان‌ها را شکسته است. آیا اکنون نوبت ما نیست که با باده او
مست شوم و استون کیوان را و مردم آزاران جهان را فرو شکنیم. چرا که نه

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۵:

غزلی مردف و تک همه از تبار مستان، این غزل یگانه با ردیف مستان، هدیه ایست برای مستان
با آنکه یگانه ساقی جان را معرفی‌ میکند، به افتخار مستان تخلّص به نام دیگری را جایز نمی‌داند
شیر گیر تنها صفت شمس است که بجز شیر در پی‌ شکار دیگری نبود با آنکه دیگرانی چون نجم دین کبری هم شیرگیران قدری بودند
آنچه برای ما مانده از تتمه این شکار قدحی در دست و صفی از شیران در پیش و کنار است
قدر این می‌‌را باید بدانیم آنطور که جلال دین میداند که ساختن این شراب کار آسانی نیست
هزاران شرط و واسطه در طبیعت کنار هم میآید تا الماسی بدرخشد

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۱:

*در شیوه سخن گفتن که خود جای درنگ است

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۱:

به نظر غزل الحاقی می‌‌آید
نشانه‌ها زیاد است ولی یک مورد واژه قطوف است به معنی انگور
که هیچ کجا در دیوان بکار نیامده است و در شیوه سخن که گفتن خود جای درنگ است

 

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹:

به‌‌‌ هزار زبان پر هنر و پر گهر از شمس گفتن و از دوری او
تنها میتواند به جنگی پایان نه پذیر همانند باشد
جنگی که بر عکس جنگ‌ها زنده کردن ببار می‌‌آورد نه‌ کشتن
زنده کردن شمس برای همیشه با کینه یی نه دیدنی از آنان که
چشم دیدن او را نداشتند و ندارند و او پیروز این نبرد جهانی‌ است
جلال دین عزیز ما که ما را در غار خود گوشه ائ‌ داده است
این رویداد فرخنده هم عشق را به‌‌‌ اوج رساند هم شمس را به‌‌‌ خداوندی و هم جلال دین را به جاودانگی
هم ما را به مستی

 

همایون در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۴:

این غزل ترانه گون حکایت برخورد آغازین وناگهانی شمس را با جلال دین نشان میدهد و بیت پایین مدت همنشینی را
بعد از چهار سال نشستیم دو به دو
یک ره به کوی وصل تو دوچارم آرزوست

 

همایون در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:

سخن و کار در این غزل به‌‌‌ هم وصل میشوند
سخن گوشه ائ‌ نه چیز از عمل است عید اما برابری ایندوست
مجموعه ائ‌ از تجربیات دیرین و فراوان انسان‌ها بصورت عید در میاید و نوروز ما از برجسته‌ترین عید هاست
در روز عید انسان‌ها از واقعیت خود نیست میشوند و واقعیتی یگانه میابند که میتواند کار ساز باشد
این تجربه را جلال دین با شمس به‌‌‌ تنهایی بدست آورده است و خود به‌‌‌ تنهائی از نیست به هست راهی‌ باز کرده است و دیگر نیازمند سخن گفتن برای کار کردن نیست و اینگونه حق سکوت و یا خاموشانه ائ‌ گران بها از شمس خود دریافت کرده است

 

همایون در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۵:

این ویژگی معشوق که نزد عاشق کاملن فردی و خصوصی انگاشته میشود و واقعا هم اینگونه است خود بزرگی او را میرساند وبی همتایی او را نزد هر انسان جداگانه این ویژگی در میان دین باوران مذهبی پذیرفتنی نیست چراکه همه با خدایی سروکار دارند که شریعت معینی را دیکته میکند

 

همایون در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۶:

این غزل درشب شعر آواژه در انجمن گلبانگ در جنوب کالیفرنیا که با زمینه آیینه برگزار شد خوانده شد همچنین شعر آیینه سیلویا پلات به ترجمه مهرداد بهار در ادبیات و عرفان دیرینه و کهن ایران که قدمت چند هزار ساله دارد آیینه نمود دیدن است آسمان هم آیینه است دریا و جام شراب و دل و شعرهمگی آیینه اند همانگونه که دوست آیینه است

 

همایون در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۹:

غزل زیبایی ازمقام حیرانی که بالاترازدانایی است امروزانسان شاید قدراین مقام را بهتربداند چون با دانش خود به آن رسیده است

 

۱
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
sunny dark_mode