رضا از کرمان
تاریخ پیوستن: ۶م شهریور ۱۴۰۰
سلام بنده محمدرضا ذویاور ساکن کرمان شاعر و دوستدار شعر وادب ومخلص تمامی همراهان گنجور میباشم
آمار مشارکتها: | |
---|---|
حاشیهها: |
۷۲۴ |
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۵:
درود
بعضی از حاشیه های این حکایت اصلا ربط موضوعی ندارند من که نفهمیدم یعنی چی ؟ منظور جناب گمنام از بادمجون ومیوه یعنی چه؟
ممنونم شاد باشید
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ ابوعلی عثمانی » برگردان رسالهٔ قشیریه » باب ۴ تا ۵۲ » باب سی و ششم - در خُلْق:
درود
احنمالا مقصود شاه شجاع کرمانی است .
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۴ در پاسخ به پرواز دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:
پرواز گرامی درود بر شما
من به نوعی با گفته شما هم عقیده ام که قضاوت کردن اشعار حافظ وانتساب وعلت سرودن هریک از این غزلیات با توجه به گذشت حدود زمان هشتصد سال بصورت دقیق شاید بسیار مشکل باشد ونمیتوان به قطع یقین انگیزه شاعر را در سرودن شعر به علتی خاص محدود کرد مگر اینکه شاهدی محکم بر این مدعا داشته باشیم اینکه شما بر آقا رضا خرده گرفته اید شاید به این دلیل باشد ولیکن نکته ای که در این میان حایز اهمیت است این است که در دهه های اخیر به علت تبلیغات سویی که نسبت به رفتار شاهان و حکومت های پادشاهی در اذهان عموم تلقین شده متاسفانه دیدگاه عموم را نسبت به خیر اندیشی ومنش عرفانی بسیاری از این حاکمان تعمداً به بیراهه کشانده اند.که یکی از این موارد شاه شجاع کرمانی از سر شناس ترین شاهان سلسله آل مظفر است .شاه شجاع در دوران پر هرج ومرج فترت وسقوط ایلخانان مغول و ظهور تیموریان میزیسته وطبق اسناد تاریخی علاوه بر اینکه خود شاعر بوده وبه دوزبان فارسی وعربی اشعاری دارد دوران حکومت ودربار وی مامنی امن برای ادیبان وشعرا بوده وبه دلیل همزمانی حیات حافظ با دوره پادشاهی وی وبه استناد بعضی از غزلیات حافظ رد پایی از این شاه را در اشعار حافظ بوضوح میتوان دید علاوه بر این که غزلیاتی از حافظ وجود دارد که استقبال از غزلیات شاه شجاع میباشند شاید بتوان گفت بهترین منبعی که دراین مورد میتواند به یاری پژوهشگران در این خصوص بیاید کتاب مواهب الهی در تاریخ ال مظفر تالیف معین الدین ابن جلال الدین محمد معلم یزدی است که خود از صاحب منصبان ال مظفریان ومعاصر شاه شجاع وحافظ بوده، گرچه این کتاب بیشتر به وقایع سیاسی آن دوره پرداخته ولیکن از لابلای نوشتارها و صفحات کتاب میشود به نوع رفتار ومنش این شاه پی برد همانگونه که عطار نیشابوری بخش 35 تذکره الا ولیاء را به شرح حال ایشان اختصاص داده و از وی با صفت شاه باز صورت وسیرت یاد کرده است همچنین در بخش 38 کشف المحجوب هجویری از او بنام شاه شیوخ نام برده شده است .حال بنده کاری به تفاسیر جناب آقا رضا بر غزلیات حافظ ندارم گرچه این قبول زحمت ایشان قابل تقدیر وقدر شناسی است و چه بسا ممکن است خالی از اشتباه هم نباشد ولیکن در فهم مقصود حافظ بسیار راهگشاست ،ولی بحث بنده این است که بسیاری از شاهان این مرز وبوم از صفات والای انسانی برخوردار بوده اند وباعث ارتقای فرهنگ این مرز وبوم و اتحاد ما ایرانیان گردیده اند ونباید تمامی ایشان را با یک چوب راند .
شاد باشید
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۲ در پاسخ به مریم بانو دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:
درود بر شما
مقصود دو حرف کاف ونون است به معنی باش واشاره به قدرت کن فیکون الهی در آفرینش و خلقت دارد
شاد باشی
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۵ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۰ در پاسخ به جمیله فلاحی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
جمیله خانم گرامی درود بر شما
بنده مفسر حرفهای که شما فرمودید وانتظار دارید، نیستم ولی در پاسخ به شما باید معروض دارم مولانا در اینجا به موضوع نیاز به داشتن قناعت به عنوان یک اصل، برای هر سالک طریق حق اشاره دارد واز یک باور عامیانه به عنوان مثال بهره برده بر اساس باور قدما هر وقت قطرهای از باران ماه نیسان در دل صدف قرار گیرد به مروارید تبدیل میگردد( ماه نیسان ماه هفتم سریانی معادل فروردین واردیبهشت که حتی آب باران در این ایام را برای شفا جمعآوری و مینوشیدند) که این مطب تولید مروارید را بنده قبلا در حاشیهای بر غزل شماره ۳۹۹۱ صایب تبریزی با مطلع "به صبر مشکل عالم تمام بگشاید///که این کلید به هر قفل راست می آید " با شواهدی از شعر بزرگان مفصل توضیح دادهام که خواهشمندم حتما برای باز شدن مطلب مطالعه بفرمایید خلاصه صدف تا زمانی که در دل دریا با وجود قطرات فراوان آب به آن یک قطره باران قناعت نکرد در درونش مروارید وگوهر پدیدار نگشت آدم آزمند وحریص هرگز از مال اندوزی دنیا سیر نمیشود وبا تمام ثروتی که دارد باز به دنبال جمعآوری مال ومنال است بقول سعدی:
گفت: «چشمِ تنگِ دنیادوست را
یا قناعت پُر کند یا خاکِ گور»
یعنی آدم حریص تا زمان مرگ باز در حال مال اندوزی است در بیت بعد مولانا میفرماید که آنگاه که عشق در وجود آدمی شعله بگیرد دیگر جایی برای حرص وطمع وجود نخواهد داشت .به دو بیت قبل توجه بفرمایید مولانا شرط دل سپردن سالک به حضرت حق را ،در بریدن دل از تمامی مال ومکنت دنیوی دانسته است .
شاد باشی عزیز
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۱ در پاسخ به شیدا آدمیت دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:
درود بر شما
ممنون از اطلاعاتی که به اشتراک گذاشتید
شاد باشی عزیز
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۰ در پاسخ به شیدا آدمیت دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:
شیدای گرامی درود بر شما
فرمایش حضرتعالی در خصوص اضافه شدن سیم واخوان یا سیم زنگ در تار وسه تار کاملا درست است ولیکن باید موضوعی را به اطلاع برسانم .
در شهر من کرمان در یکی از زوایای میدانی به نام مشتاقیه مدفن صوفی ودرویشی بنام مشتاق علیشاه است که خود مرکزی برای زیارت و کسب آرامش وفیض برای اهالی عرفان گردیده این صوفی در اواخر دوره زندیه در کرمان به جرم نواختن سه تار وهمزمان خواندن اذکار قرآنی با نوای ساز توسط امام جمعه کرمان بنام ملا عبدالله با اتهام تکفیر به همراه درویش جعفر سنگسار گشتهاند که همشهری فرهیخته بنده جناب دکتر گلابزاده در کتابی بانام "پژوهشی در قتل مشتاق" به تبیین این موضوع پرداختهاند
سیم چهارم سه تار توسط مشتاق علیشاه به این ساز افزوده شده و من به عنوان نوازنده سه تار وهمچنین در دفاع از همشهری کرمانی شهیدم مشتاق(البته ایشان متولد اصفهان یا تربت حیدریه در خراسان است) واجب دیدم که تصریح نمایم درویش خان که شما فرمودید کسی نیست جز مشتاق علیشاه شهید که به شهادت تاریخ یکی از برجستگان در نواختن این ساز بوده روحش شاد.
شاد وخرم باشی عزیز
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۰ در پاسخ به عباس جنت دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۰:
درود بر شما
عباس آقای گرامی
من داستان تقاضای خریدن یوسف در قبال کلاف نخ در بازار توسط پیرزنی ونقل قرآنی بریدن دست زنان در هنگام خوردن ترنج را شنیدهام ولی بنده از داستان شکستن سبو در حضور یوسف چیزی نمیدانستم وآنطور که شما فرمودید از روایتهای بسیار مشهور در ادبیات عرفانی ماست برای شما عزیز دلم، امکان داره ،شواهد دیگر یا رفرنس و مرجعی را معرفی بفرمایید تا مطلب بر حقیر روشنتر گردد چون برداشتم از معنی این بیت جور متفاوتی بود تا کنون ، والان با نوشتار شما معنی بیت فرق خواهد کرد .
ممنون میشم پاسخ را محبت بفرمایید .
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۶ - داستان آن عاشق کی با معشوق خود برمیشمرد خدمتها و وفاهای خود را و شبهای دراز تتجافی جنوبهم عن المضاجع را و بینوایی و جگر تشنگی روزهای دراز را و میگفت کی من جزین خدمت نمیدانم اگر خدمت دیگر هست مرا ارشاد کن کی هر چه فرمایی منقادم اگر در آتش رفتن است چون خلیل علیهالسلام و اگر در دهان نهنگ دریا فتادنست چون یونس علیهالسلام و اگر هفتاد بار کشته شدن است چون جرجیس علیهالسلام و اگر از گریه نابینا شدن است چون شعیب علیهالسلام و وفا و جانبازی انبیا را علیهمالسلام شمار نیست و جواب گفتن معشوق او را:
درود بر شما
در دو بیت قبل توجه بفرمایید که مولانا چه میفرماید : ارجعی بشنود نور آفتاب //سوی اصل خویش باز آمد با شتاب
بیت آخر که مورد پرسش دوست عزیز آقا کوروش است در ادامه وتوضیح این بیت آمده نور دیده یعنی کسی که نور رادیده است وکنایه از انسان کامل واولیای الهی است یا بقول ادبیات عرفانی مردمک چشم حق یا یک چنین چیزی حالا معنی بیت :
وقتی که یک انسان کامل ،که نور حق را دیده است وبمثابه نور جهان است پاسخ ارجعی الی ربک را پاسخ گفته وبه مبدا خود باز میگردد جهانی از فراق او در تاریکی وظلمت گرفتار خواهد گردید واهل دنیا در حسرت فراق او میمانند .
شاد باشید
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، سهشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۳ در پاسخ به سیدسینا حسینی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:
درود بر شما
آقا سینای گرامی واقعا یعنی شما فرقی بین امت اسلامی وگستره آن , وملیت ایرانی با تعریف محدوده مشخص جغرافیایی آن , قایل نیستی چطور تفاوت بین اونها را متوجه نمیشید
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۱۲ در پاسخ به امیر ایرانی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:
درود بر شما
بنده به شخصه هیچ علاقهای به کشف دین ومذهب دیگران ندارم و تفتیش عقاید دیگران یعنی تقلیل کلام بزرگان واین فقط از طرف متعصبین به یک دین ومذهب میتونه مطرح بشه و بس
ومتاسفم که بنده پاسخگوی اولین پیام شما بودم ولی بد انید با شخص شما خصومتی ندارم ومخالف اظهار نظر شما نیستم شما وهرکس دیگه در نوشتن نظر خودش کاملا آزاده وبنده استقبال هم میکنم چون باعث ارتقای دانش آدمی میگرده ولی اولین شرط اظهار نظر کردن پذیرفتن انتقاده ،البته نکتهای که برایم مبهمه وغیر قابل هضم پیوند مذهب وملیت که شما فرمودید در کلام ایشون من اینو ندیدم اگر منظور ابیات ابتدایی است که این به دلیل باز ترس از متعصبین زمانه مرسوم بوده وچرا یک شیعه بقول شما باید از خلفای راشدین تمجید کنه، هنوز از حافظه تاریخی ما فراموش نشده که چهل واندی سال پیش همین مذهبیون شیعه قصد تخریب قبر فردوسی وتخت جمشید را داشتند در کل شاهنامه وصف پهلوانی وغیرت ایرانی است نه وصف کمالات شیعه خود حکیم فرموده
هر آنکس که شهنامه خوانی کند
اگر زن بود ،پهلوانی کند
و مذهبیون هرجا گرفتار میشن وبیل مذهب دیگه گلی بر نمیداره به یاد ملیت میافتند ، در خاتمه اگر از نوشته بنده دلخورید از شما پوزش میطلبم و کشف حقیقت را به ارباب فضل وتحقیق میسپارم وقصد مجادله با کسی را ندارم . بقول شیخ اجل سعدی :
نداند که ما را سر جنگ نیست
وگرنه مجال سخن تنگ نیست
توانم که تیغ زبان برکشم
جهانی سخن را،قلم در کشم
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۸ در پاسخ به امیر ایرانی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:
دوست گرامی جناب ایرانی درود بر شما
شک نیست حکیم فردسی شاهنامه این اثر ملی،را بجهت تفنن ،شهرت ویا دریافت صله ننوشته است آنهم در دورهای ومحیطی که تملق از شاهان از سر و روی آن میبارد وزمانی که سلطان محمود از پهلوانان اوخرده میگیرد کتاب را بسته واز او کناره میگیرد مسلما چنین کتابی در روح خواننده خود تاثیر بزرگی میگذارد وبه او تلقین میکندکه باید بزرگ زیست وبزرگ مرد ، او با اعتقادی راسخ به تاریخ پر افتخار ما ،این حماسه ملی را با این مقصود به آیندگان عرضه میدارد ودر گوش ما فریاد میزند که شما همیشه مظهر وپشتیبان نیکی بودهاید ،در سایه یزدان وبر طبق احکام او ،عمران عالم توسط شما صورت گرفته و خواهد گرفت .
فردوسی شاهنامه را با خون دل نوشت و بدین سبب همواره مورد محبت واحترام ما ایرانیان است وجالب اینکه سرنوشت او وشاهنامهاش با تراژدی ملت ایران در هم آمیخته است این اثر با دوران وزندگانی کیومرث آغاز و با حمله اعراب وسرنگونی آخرین شاه خردمند وپهلوان سرگردان ایرانیان ،یزدگرد سوم در آسیای مرو پایان میپذیرد گرچه این سرنوشت در تاریخ ما بارها تکرار شده است در هر صورت فردوسی به نوعی تاریخ وجامعه پیش از اسلام را برای ما آیندگان به نمایش گذاشته وبا صدای بلند فریاد برآورده خطر جدیدی متوجه ماست ، به نیاکان خود تاسی جویید تا سعادت دوره جمشید را دوباره تجدید نماییید و پر واضح است که ایران زمین همواره برای عبور از گردنه های سخت تاریخی وتجدید قوای خود دست به دامان این گنجینه بیبدیل بی قیاس زده و بدیهی است مادامی که ایران و مفهوم ایرانی وجود دارد ،نام پر افتخار این شاعر ملی ما که تمام عشق سوزان قلب خود را به وطن خویش وقف کرده بر تارک آسمان این سرزمین خواهد درخشید بقول استاد باستانی پاریزی" ایرانی شاید تا پای مجسمه فردوسی برود ولی هرگز از آن بالانخواهد رفت" اگر به ابیات بخش ۸ از آغاز کتاب(بخش بعد) مراجعه نمایید شاهدی بر مدعای بنده خواهید یافت که تاریخ پاره پاره ما را ایشان از انحطاط و نابودی نجات داده وبه گفته خودش اینان افسانه ودروغ نیست .
حال تقلیل دادن این اثر و گره زدن آن به مذاهب شیعه وسنی وغیره جفایی نابخشودنی در حق این نادره تاریخ ملی ماست .وبه فرمایش خود حکیم فردوسی:
از آن پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراگندهام
هر آنکس که دارد هُش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
شاد باشید
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۲۰ در پاسخ به سید محمد حسینی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست:
درود بر شما
همیشه و تا ابد ای دروازه رحمت گشوده بمان ای بارگاهی که مانند وهمتایی برایش وجود ندارد
اشاره به آیه ۴ سوره توحید
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۰ - وصف ضعیف دلی و سستی صوفی سایه پرورد مجاهده ناکرده درد و داغ عشق ناچشیده به سجده و دستبوس عام و به حرمت نظر کردن و بانگشت نمودن ایشان کی امروز در زمانه صوفی اوست غره شده و بوهم بیمار شده همچون آن معلم کی کودکان گفتند کی رنجوری و با این وهم کی من مجاهدم مرا درین ره پهلوان میدانند با غازیان به غزا رفته کی به ظاهر نیز هنر بنمایم در جهاد اکبر مستثناام جهاد اصغر خود پیش من چه محل دارد خیال شیر دیده و دلیریها کرده و مست این دلیری شده و روی به بیشه نهاده به قصد شیر و شیر به زبان حال گفته کی کلا سوف تعلمون ثم کلا سوف تعلمون:
عالیجنابان میر احمدی وحسینیپور درود برشما
در همدلی با شما عزیزان ، باید به این نکته توجه داشت که شعر وادبیات در هر جامعهای برخواسته از باورهای مذهبی،عادات عامه، زمامداران حکومتی ان زمان ،رسومات محلی ،روابط اجتماعی آن دوره .....ودر کل همچون پنجرهای است ،که به تاریخ و گذشته باز شده و مخاطبش را باخود در این سفر همراه میکند .
این که کسی از این شعر مولانا انتقاد داره وآن را بدلیل خشونت نمیپسندد ،نشان از روح زلال ونازک دلی ایشان دارد که بسیار مبارک است و از سوی دیگر وبه هر دلیل دیگر هم ،که باشد این حق انتخاب برای هرکس محفوظ است ، خود بنده به نوعی شاید قوانین خشن اسلامی را نتوانم کاملا هضم کنم که جای بحث آن نیست ولی هر موضوعی را باید باظرف زمانی ومکانی خود مورد پیمایش قرار بگیرد اینکه اسیر جنگی را در گذشته میکشتند ویا به بردگی برده ومیفروختند که صد برابر از مردن سختر بوده مختص اسلام نیست گرچه منکر اینکه در اسلام بیشتر از سایر ادیان دستور جهاد وقتل وسایر دستورات مبتنی بر خشونت وجود دارد نیستم،که باز باید در ظرف زمانی ومکانی زادگاه اسلام بررسی شود طبق آمار از زمان صدر اسلام تا پایان دوره عثمانی بجز رقم کشته شدگان فتح ایران تقریبا ۲۷۰ میلیون آفریقایی،هندو،بودایی ومسیحی طی جنگهای مسلمان سازی کشته شدهاتد .مساله جهاد خود جای مناقشه بین فقهای اسلامی است که بعضی جهاد را صرفا در برابر دفاع از مسلمین جایز میدانند ولیکن در مقابل گروهی وجه جهاد ابتدایی برای او قایلند یعنی مسلمین باید در جنگ با کفار پیشقدم بوده وابتدا "مبادرت به جنگ نمایند و اینرا در زمره واجبات دانسته ویا در فروع دین جای میدهند بگذریم که این موضوع بحث ما نیست ولی نباید بر مولانا خرده گرفت باز یادآوری میکنم که مولانا در جایگاه یک عارف پیرو مکتب عشق است وهرگز توصیه به خشونت ننموده وبنظر حقیر عرفان باعث تلطیف اسلام شده وبسیاری از فضایل انسانی واخلاقی ماحصل منش عرفانی بوده نه زاییده اسلام . و در اخر ما ایرانیان باید به رفتار کوروش کبیر در میادین جنگی در برخورد با اسیران مباهات نماییم که این افتخار ملی ماست.
شاد باشید
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۴۶ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۲ - سبب عداوت عام و بیگانه زیستن ایشان به اولیاء خدا کی بحقشان میخوانند و با آب حیات ابدی:
درود بر شما
در این ابیات که مد نظر شماست مولانا از وفای به عهد میگوید از منظر ایشان عشقورزی کاری سخت است که در تحمل همگان نیست و هر آدمی که از تعهد وفای به عشق بر نیاید نباید خود را عاشق بنامد عشق چون وافی است وافی میخرد پس مقصود از عهد بنظر تعهدی است که عاشقان در تحمل مصایب بر گردن میگیرند.
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۸ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۵ - پرسیدن آن پادشاه از آن مدعی نبوت کی آنک رسول راستین باشد و ثابت شود با او چه باشد کی کسی را بخشد یا به صحبت و خدمت او چه بخشش یابند غیر نصیحت به زبان کی میگوید:
درود
به معنای سیرت وروش میباشد جمع سیره
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱ - آغاز داستان:
جهن یزداد عزیز درود برشما
دوست ارچمند ومعظم چندی پیش فرصتی حاصل شد تا یکی دیگر از آثار همشهری گرامیم ،استاد باستانی پاریزی باعنوان شاهنامه آخرش خوش است را بدست گرفتم قصد نویسنده در این کتاب بقول خودش یاد خیری از تمام کسانی است که در طول تاریخی به قدمت خود شاهنامه ،به این شاهکار ملی ما ایرانیان وفارسی زبانان و همینگونه خود شخص فردوسی خدماتی داشته اند و در نقل تاریخ گاه مجبور شده از دشمنان شاهنامه وکسانی که نسبت به فردوسی کینه دارند نیز یاد کند ضمن مطالعه بخش ۵ کتاب متوجه شدم که ایشان همواره رستم را به جهت نشناختن سهراب تقبیح کرده وبر او خرده میگیرند و حتی قدرت تشخیص حیوانات بر فرزندانشان را با رستم مقایسه کرده اند بگذریم وقتی خود را در قماش ایشان دیدم بر خود لرزیدم به فکر اصلاح حاشیه قبلی خودم افتادم با مراجعه به این صفحه دیدم شما دوست فرهیخته دیر زمانی است که با سعه صدر پاسخ بنده را مرقوم فرمودهاید که متاسفانه تا کنون متوجه حاشیه شما نشدم و این مطلب بر شرمندگی من افزود و متحیرم که چگونه اینهمه الطاف بیکران حضرتعالی را سپاس بگزارم .
عزیزم به این نکته اعتراف مینمایم که نوشتار بنده ناشی از فرط غم وناراحتی از کشته شدن سهراب بدست رستم و ناشی از علاقه شدید به ملی گرایی وحب وطن است وبس و همچنین عدم اشراف به کل متن شاهنامه ،از شما دوست گرامی ممنونم که اشتباه بنده را همچون آیینهای زلال به من نمایاندید ، و همچنین جواب خود را علاوه بر فرمایش شما سرور گرامی، در خود شاهنامه یافتم آنجا که حکیم فردوسی میفرمایند
از این دو یکی را نجنبید مهر
خرد دور بد، مهر ننمود چهر
همی بچه را باز داند ستور
چه ماهی به دریا،چه در دشت،گور
ندانند همی مردم از رنج آز
یکی دشمنی را،زفرزند باز
در خاتمه،حقیر از ابراز اینهمه گستاخی، باید در آستان فردوسی بزرگ ، شما وسایر بزرگواران ودوستداران شاهنامه،زانوی ادب را بر زمین زده و با زبانی الکن پوزش طلبیده ودرود های فراوان وبهترین احساسات قلبیم را تقدیم شما میدارم .
شاد و سرافراز باشید
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۴ در پاسخ به ابوالقاسم افشاری دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:
درود بر شما
معنی که حضرتعالی مرقوم فرمودید کاملا درسته صحبت من بر وزن بیته اگر قرار باشد که دست با کسره خونده بشه ، "از" بعد از دست باید حذف بشه تا بتوانیم روان وبدون سکته بیت را خواند.
شاد باشی عزیز
رضا از کرمان در ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶ - در هزل گوید:
جناب هوش مصنوعی سلام عزیزم
خسته نباشی با این معنی کردن شعر استخوانهای انوری را تو گور لرزوندی دست از سر این بد بختها بردار کمتر عذابشون بده بس دیگه گناه داره !!!
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۸ در پاسخ به 7 دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۷: