گنجور

حاشیه‌ها

کمال داودوند در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۴:

6594

 

مسعود هوشمند در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

مضمون بیت هفتم این غزل را خاقانی چنین سروده است:
در صف دریاکشانِ بزم صبوحی
جامِ چو کشتی کِش خرام برآمد

 

مسعود هوشمند در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:

بنظر میرسد حافظ در بیت هفتم به استقبال بیتی از سلمان ساوجی رفته باشد:
ای در پناه چترت خورشید پادشاهی محکوم امر و نهی است از ماه تا به ماهی

 

سید حسین محمدی روشن در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۹۵:

هفت خط داشت جام جمشیدی
هر یکی در صفا چو آیینه
جور و بغداد و بصره و ازرق
اشک و کاسه سر و فرودینه

 

سید حسین محمدی روشن در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۹:

خدا یکی و خیام یکی کاش شعر خیام بدون هیچ کم و کاستی و تغییری در دسترس بود

 

سید حسین محمدی روشن در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۴۱:

سلام مصرع اول از بیت اول را من این گونه شنیدم:
من دامن زهد و توبه طی خواهم کرد

 

شقایق عسگری در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۷:

اگر عالم به غم خوردن به پای است...
خیلی زیباست.

 

مسعود هوشمند در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵:

بیابه عیش و عشرت بپردازیم وگرنه فرصت ازدستمان می رود و مرگ فرامی رسد و ما را کشان کشان به آن دنیا می برند درحالی که هیچ خوشی نکرده ایم.

 

مسعود هوشمند در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵:

خوانش صحیح بیت پنجم
"عشرت کنیم ور نه به حسرت کِشندمان یا کَشندمان
نه کُشندمان

 

مسعود هوشمند در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵:

تتق:چادر و پرده ی بزرگ
حافظ:
سر خدا که در تتق غیب منزویست
مستانه‌اش نقاب ز رخسار برکشیم
جامی:
ای صفات تو نهان در تتق وحدت ذات
جلوه گر ذات تو از پرده ی اسماء و صفات

 

میثم سعدی در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:

درود.
همانند همین دو بیتی را حضرت ابوسعید ابوالخیر هم داره، دو بیتی شماره 579.
تا ببینیم از آن کدام چامه‌سرا است.

 

میثم سعدی در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۸۲:

درود.
همانند همین دوبیتی حضرت ابوسعید در دیوان حضرت رودکی هست.
دو بیتی شماره 27
بدرود.

 

سید حسین محمدی روشن در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:

سلام و خدا قوت
و تشکر فراوان از شما عزیزان ئ زحمت کشان گنجور .
خیلی خسته نباشید که واقعا گنجور یک گنج هست ....

 

احسان در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲:

با درود و احترام.
درج تشدید برای "سر" در مصرع نخست از بیت نخست، به صحیح خوانی کمک می‌کند.

 

رضا ساقی در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵:

صوفی بیاکه خرقه ی سالوس بَرکشیم
وین نقش زَرق را خط بُطلان به سر کشیم
خرقه : لباس مخصوصی که معمولاً ازجنس پشمین بوده و صوفیان می پوشیدند ،دَلق ، نمادِ ریا وتظاهر که حافظ بشدّت ازآن بیزاربود. خرقه ورنگ آن درنظرگاه صوفیان نشانه ی مراتب ایمان است درحالی که درنظرگاه حافظ نشانه ی ایمان عشقبازی، وفاداری وصداقت وبی ریائیست.
سالوس : ریا، فریب و نیرنگ
برکشیدن : بَرکنَیم، از تن به درآوریم
نقش : علامت ونشان
زَرق : زر وزیور، دورویی،رنگ کبودی که مخصوص خرقه بود.
خط بُطلان به سرکشیم : بر سر آن خط باطل بکشیم.
معنی بیت: ای صوفی بیا خرقه ی ریاکاری ونماد خودنمایی را ازتن بیرون کنیم وخط ابطال رابراین علامت دورویی بزنیم وآن راباطل کنیم.
خیزتاخرقه ی صوفی به خرابات بریم
شَطح وطامات به بازارخرافات بریم
نذروفتوح صومعه دروجهِ مِی‌نهیم
دَلق ِ ریا به آب خرابات برکشیم
نذر : آنچه کسی برخود واجب گرداند مثل آنکه بگوید اگر از مرض خود شفا یابم مبلغی یاچیزی در راه خدا میدهم .
فتوح : پول یا مالی که به عنوان نذر به پیر خانقاه می‌دادندتا درامور خانقاه وصوفیان خرج گردد.
صومعه : دراصل نام عبادتگاه مسیحیان بوده، در اینجا مُراد خانقاه (محل عبادت صوفیان) است
وَجه : مبلغ، کنایه از پول نقدینه
در وجه می نهیم : برای دریافت شراب درنظربگیریم.
دُلق ریا : خرقه ی ریاکاری ودورویی
"آب خرابات" کنایه ازشراب است.
به آب خرابات بَرکشیم : با آب خرابات بشوییم، درشراب فرو بریم
معنی بیت: (ای صوفی بیا ازریاکاری توبه کرده و خرقه را ازتن بدرآوریم) هرنذر ومال وپولی که بدستمان می رسد برای خریدن شراب اختصاص دهیم وخرقه ی ریاکاری خودرا با شراب وباده بشوئیم تا ازرنگ خودخواهی ها وآلودگیها پاک گردد.
ساقی بیارآبی از چشمه ی خرابات
تاخرقه‌ها بشوییم ازعُجب خانقاهی
فردا اگر نه روضه ی رضوان به ما دهند
غلمان زروضه حورزجنّت به درکشیم
روضه ی رضوان : باغ بهشت .
غِلمان : غلام ها، خدمتکاران مرد بهشتی ،مخلوقی در بهشت به صورت پسران زیباروی که در خدمت اهل بهشت خواهند بود!
حور : زن بهشتی
جنّت : بهشت .
به دَرکشیم : به بیرون انتقال دهیم، بیرون آوریم
معنی بیت: (حافظ صوفی رابه سُخره گرفته وبه طنز می فرماید:ای صوفی تردید به دل راه مده نگران روزرستاخیز مباش) اگردرروز قیامت بهشت نصیب مانگردد با یک یورش، غِلمان وحوریان بهشتی را بیرون می کشیم وبدست می آوریم!
بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است
بیار باده که مستظهرم به همّت او
بیرون جَهیم سرخوش وازبزم صوفیان
غارت کنیم باده و شاهد به بَر کشیم
سرخوش : سر مست
بزم صوفیان : محفل عیش صوفیان
"شاهد" معمولاً به پسران زیباروی گفته می شد که نظربازان باآنها به عشقبازی می پرداختند.
به برکشیم : در آغوش گیریم
معنی بیت: (ای صوفی ساده دل مباش وبه توصیه های من عمل کن. صوفیان که اینچنین تظاهربه زهد وپارسایی می کنند درخلوت بزم باده نوشی دارند وبه شاهدبازی مشغول هستند) بیا سرمست وسرخوش، به محفل صوفیان حمله ورشویم بساط عیش آنهارابرهم زنیم باده هایشان راغارت کنیم وشاهدِدلبند ونازنین آنهارادرآغوش کشیم.
صوفیان جمله حریفند ونظرباز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
عشرت کنیم ورنه به حسرت کِشندمان
روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم
به حسرت کِشندمان : با حسرت و تاسّف مارا کشان کشان می برند، به حسرت کشیده می شویم .
رخت کشیدن : بارسفربستن وآماده ی مرگ شدن
معنی بیت: ای صوفی بیابه عیش و عشرت مشغول باشیم وگرنه خیلی زود دیرمی شود فرصت ازدستمان می رود وروزمرگ فرامی رسد وماراکشان کشان به آن دنیا می برند درحالی که هیچ عیشی نکرده ایم!
ای دل اَر عشرت امروز به فردا فکنی
مایه ی نقدِ بقا را که ضمان خواهد شد؟
سرّخدا که در تُتُق ِغیب منزویست
مستانه‌اش نقاب زرخسار برکشیم
دربعضی نسخه ها "سرّقضا" آمده هردو به معنای راززندگانی واسرار سرنوشت است.
تُتُق: خیمه، سراپرده، یا چادر بزرگ
منزوی :مستور و پوشیده
معنی بیت: ای صوفی وقتی که سرخوش ومست شدیم ازاسرار پنهانیِ سرنوشت که پشت پرده ی غیب ازدیدمخلوقات مخفی هست آگاه می شویم ومستانه حجاب ازاسرار برمی داریم وآن راافشا می کنیم.
گفتی ز سرّ عهد اَزل یک سخن بگو
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم
کو جلوه‌ای ز ابروی اوتا چوماه نو
گویِ سپهر در خم چوگان زَر کشیم
جلوه : ظاهرشدن وبه چشم دیده شدن
گوی سپهر : سپهر به توپ چوگان (گوی)تشبیه شده است.
خَم چوگان: انحنای سرچوب چوگان که توپ درآنجا جای می گیرد.
چوگان : وسیله ی بازی چوگان، چوب سر کج وعصا مانندی که با آن به گوی(توپ چوگان) ضربه می زنند وبه گردش درمی آورند.
حافظ وقتی عشوه ای ازابروی دوست رامی بیند چنان به وَجد وشعف می آید که گویی جهان وسپهرگردنده همچون توپ چوگان دردستان اوست ومی تواند با چوگانِ ابروان یار دنیارا به بازی بگیرد آنچنان که ماه نو،گویی که آسمان را مثل توپی دردردرون انحنای خود دارد. ماه نو به چوب چوگان وسپهربه توپ آن تشبیه شده است. ابروان یار همچون ماه نو باریک وسرکج است وبه چوب سرکج چوگان تشبیه شده است.
معنی بیت: ازابروی دوست جلوه ای نمی بینم که همچون ماه نو، من هم سپهرگردون را مانندِ توپ چوگان درخم ِ ابروان اوقرارداده وبه گردش درآورم وجهان رابه بازی گیرم.
خسروا گوی فلک درخم چوگان تو باد
ساحت کون و مکان عرصه ی میدان تو باد
حافظ نه حدّ ماست چنین لاف‌ها زدن
پای ازگلیم خویش چرا بیشتر کشیم
لاف : ادّعایی بیش ازتوانایی کردن،گزاف
گویی که صوفی ازترس روزقیامت، نتوانسته به خود بقبولاند وبه توصیه های حافظ عمل کند بنابراین درمقام اعتراض به حافظ می گوید:
معنی بیت:
ای حافظ این لاف وگزافها درحدّ من وتونیستند چراپاراازگلیم خویش فراترمی گذاری؟!
امّا حقیقت این است که حافظ سرّسرنوشت وراززندگانی را درعیش وعشرت،عشقبازی، شادمانی وشادیخواری ومحبّت می داند وبس. اوعلّتی جزعشق برفلسفه ی زندگی نمی بیند وتلاش دارد همیشه پارافراترازگلیم بکشد اوهیچ ترس واِبایی ازشورش وعصیان ندارد وهمه چیزرابه باد طنز وتمسخرمی گیرد تا شایدمخاطبین اَش راتوانسته باشد به این نکته رهنمون سازد که زندگی آنقدرارزش واهمیّت ندارد که دراِزای حفظ کردن آن،ناگزیرشویم اشگی راازچشمی روان ساخته،دلی راشکسته ویاامید کسی راازبین ببریم. زندگی بیش ازیک شوخی ومزاح نیست زیادجدّی نگیریم.
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست؟
هروقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست؟
پیوندِ عمر بسته به موییست هوش دار
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست؟
معنا ی آب زندگی و روضه ی ارم
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست

 

عباس اکبری در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۷ - داستان هارون‌الرشید با موی تراش:

باسلام
نتیجه این داستان زیبا رسیدن به گنج است.هر کس به این گنج برسد بی محابا حتی می تواند دختر پادشاه چین را نیز خواستگاری کند .این گنج علاوه بر گنج ظاهری مجازا هر چیز با ارزش میباشد.گنج علم . گنج سخن و سخنوری.هنر ... مشابه این داستان در کلیله و دمنه نیز می باشد. در داستان موشی که در منزل معلمی ساکن بود و در زیر دیوار سوراخی داشت و در آنجا گنجی مخفی کرده بود.روزی یکی از دوستان معلم مهمانش شد و از رفت و آمدجسورانه موشها متعجب گردید و یقین کرد که حرکات جسورانه و بی باک موشها حتما علتی دارد پس از کندن آن سوراخ گنج را یافت و با معلم تقسیم کردپس از این ماجرا دوستان و نزدیکان موش را ترک کردند و او نیز راهی جنگل شد و آنجا را برای همیشه ترک کرد.نتیجه: عامل حرکات جسورانه و بدونن ترس دلاک و موش همان گنج است.هرکس این گنج واقعی در درونش را بیاید و درک کند دیگر از کسی ترسی نخواهد داشت.

 

محسن.۲ در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:

زارع جان
شعری که از حافظ آوردید رباعی نیست

 

محسن.۲ در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹۵:

در بحر پر کنار، خطر بیکرانه است
هرچه دریا بزرگتر و ساحل بلندتر ، خطر بیشتر
منظور : هرچه انسان باهوشتر ، گرفتاری و خطر بیشتر است

 

علیرضا در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۰۲ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

"ناگه ار رخ گر براندازد نقاب" در شکل درست:
"ناگه از رخ گر براندازد نقاب"

 

الف در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹۵:

در بحر درکنار، خطر بیکرانه است، یعنی چی؟

 

۱
۲۲۷۲
۲۲۷۳
۲۲۷۴
۲۲۷۵
۲۲۷۶
۵۰۷۷
sunny dark_mode