گنجور

حاشیه‌گذاری‌های محمد غافری

محمد غافری


محمد غافری در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:

با سلام به گردانندگان سایت گنجور و این که سعیشان مشکور و مأجور باد!
من می خواستم با تأیید سخنان مرحوم استاد دکتر محمد جعفر محجوب یکی دو نکته را به اطلاع خوانندگان برسانم.
اول این که مصراع دوم بیت اول را بعضی و از جمله استاد شجریان، که من از دوستداران پروپا فرص صدایشان هستم، به غلط چنین خوانده اند:
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
چرا به نظر من این غلط است؟ اگر توجه کنید همه ی افعال این غزل به شکل ماضی مطلق اورده شده اند. از قوافی بگیرید تا افعال دیگر مثل: بر کی دهد، درویشی نبود، جنگ داشت، کس نکرد، خود دادی وغیره همه و همه ماضی مطلق هستند. در حالی که (آنچه می پنداشتیم) ماضی استمراری است و با ساختار غزل نا همگون. بنابراین همان شکل (ما پنداشتیم) که در متن آمده است صحیح می باشد. اگر امکانی دست بدهد این نظریه و مطلب بعدی را به نظر استاد شجریان خواهم رساند.
دوم مصراع دوم بیت چهارم است که بعضی خطا کردیم و پاره ای از جمله استاد شجریان ندانستیم خوانده اند. در این باره مرحوم استاد دکتر محجوب به اندازه ی کافی داد سخن داده اند و من تنها در تأیید گفته های ایشان باید بگویم که این آثار میراث همه ی ایرانیان است و هیچ کسی حتی اگر در حد استاد شجریان باشد و یا مرحوم احمد شاملو حق تغییر آن ها را به میل خود ندارد. مگر این که دلیل و مدرکی همه پسند برای این کار داشته باشند. از جمله این که اکثر نسخ اولیه ی دیوان خواجه چنان بوده باشند. اجتهاد در برابر نص، آنچنان که مرحوم شاملو عمل کرده اند، شایسته ی یک کار تحقیقی نیست. خدا رحمتشان کند.
با جناب بهرام مشهور هم موافقم که "کمینه" را خانم ها به کار می برند. مگر این که جناب قلاوند اکرم باشند و نه کرم که در این صورت این واژه را درست به کار برده اند.

 

محمد غافری در ‫۱۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۶ - قصهٔ آن مرغ گرفته کی وصیت کرد کی بر گذشته پشیمانی مخور تدارک وقت اندیش و روزگار مبر در پشیمانی:

با سلام
موارد زیر، به نظر اینجانب، نیاز به اصلاح دارند:
ابتدای بیت دوم واژه ی "به" زاید است
مصراع اول بیت ششم به صورت"وآن سوم پندت دهم..." درست است
در مصراع دوم از بیت سیزدهم فرار دادن یک کاما پس از "ناله دارد" خواندن را آسان تر می کند و معنای بیت را مشخص تر
در پایان بیت چهاردهم علامت سئوال لازم است
همچنین در بیت پانزدهم کاما پس از "رفت" و علامت سئوال پس از "می خوری"
در پایان بیت هفدهم هم علامت سئوال لازم است
همچنین در پایان بیت نوزدهم

 

محمد غافری در ‫۱۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۹:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

با سلام
نوشته ی جناب شادان کیوان صحیح است ولی بنده با اجازه ی ایشان تکمله ای بر آن می افزایم.
در باب رقیب سخن ایشان درست است و معنایش، در ادبیات ما، مراقب و مواظبت کننده است. آنچه که ما را از توجه و دستیابی به خداوند باز می دارد وسوسه های شیطانی و تعلقات دنیوی است. البته در مورد تعبقات باید اصافه کنم که این بدان معنا نیست که از زندگی نباید لذت برد، ابدا، ولی این بهره بردن نباید ما را از معبود ازلی و ابدی فارغ کند.
و اما در مورد دیدار خداوند با چشم سَر و نه چشم سِر، اشاعره که پیروان مکتب کلامی ابوالحسن اشعری هستند، و اکثریت اهل تسنن، معتقدند که در روز رستاخیز می توان خداوند را دید. شیعیان مخالف این نظریه هستند. فردوسی بزرگ بیتی دارد که:
به بینندگان آفریننده را
نبینی، مرنجان دو بیننده را
که پاره ای از اساتید ادب فارسی اینگونه ابیات را دالّ بر شیعه بودن فردوسی می دانند، که بحثی است خارج از این گفت و گو.
هاتف اصفهانی هم در ترجیع بند معروفش، که از شاهکارهای ادب فارسی است، بیتی دارد بدین مضمون:
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
که باز اشاره به همین مطلب است. یعنی با چشم دل است که می توان معشوق ازلی را دید.

 

محمد غافری در ‫۱۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

با سلام
نظر آقای محمد ایلخانی زاده درست است ولی صورت صحیح بیت سعدی این گونه است:
مشتاقی و صبوری از حد گذشت "یارا"
گر تو شکیب داری طاقت نماند مارا
و اما جناب س.ب. که نظرات جالبی هم بیان کرده اند در اظهار نظر دومشان از این که کسی محبوب ازلی حافظ را خدا بداند ایراد گرفته اندو بدون آوردن هیچ دلیلی برای اثبات خلاف این مدعا، برای دوستانی که مطلبی در این سایت می نویسند، و همچنین برای خودشان، اظهار تأسف نموده اند. من یکی دو بیت از خواجه خدمت ایشان می آورم و تقاضا می کنم بفرمایند منظور حافظ کیست یا چیست.
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
خوب منطور حافظ جسن چه کسی است که در ازل تجلی کرده و باعث پیدا شدن عشق و آتش زده شدن در عالم شده؟ این جلوه ی چه کسی است که مَلَک برای آن عشقی ابراز نکرده؟ و چرا این جلوه گاه غیرتمند می شود و آتشش را بر آدم می زند؟
و یا
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند
از غزلی به مطلع:
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
اشاره به کدام امانت است که آسمان نتوانست آن را حمل کند و به انسان سپرده شد؟ و چرا دیوانه؟
آیا جز این است که این اشاره ی مستقیم به آیه ی 72 از سوره ی احزاب است که خداوند می فرماید:
ما این امانت را به آسمان ها و زمین و کوه ها ( و آنچه در آن هاست) عرضه کردیم و آن ها از حمل آن خودداری نمودند و ترسیدند ولی انسان آن را حمل کرد که نادان بود و ظالم به خویشتن.
چرا ما از این که حافظ را معتقد به اعتقاداتی بدانیم می ترسیم؟ آیا حافظ از حافظ بودنش خلع می شود؟ چرا ما همیشه باید به قول حضرت مولانا از ظنّ خود یار کسی شویم و از درون او اسرارش را نجوییم؟
با عرض معذرت از گرفتن وقت شما و سایر دوستداران حافظ.

 

محمد غافری در ‫۱۲ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

با سلام
در پاسخ به جناب س.ص. در مورد تعصب و تعلق خاطر خواجه ی شیراز به یزید بن معاویه و استفاده از مصراعی از او در اولین غزل دیوانش باید عرض کنم که به اتفاق آرای حافظ پژوهان نه تنها حافظ چنین کاری نکرده بلکه این شعر از یزید نیست. بگذریم که داستان ها برای این مصراع ساخته شده است که لزومی به بازگویی آنها نیست.
در مورد تعصب و احتمال "ارادت" حافظ به یزید باید گفت که یزید در بین مسلمانان- اعم از شیعه و سنی- منفورترین فرد تاریخ است. شعرای بزرگ ما هرزمان که خواسته اند مثالی برای پستی و رذالت بشری بیاورند از او نام برده اند. برای نمونه به این دو بیت حضرت مولانا توجه بفرمایید:
دیو اگر عاشق شود هم گوی برد
جبرییلی گشت و آن دیوی بمرد
اسلم الشیطان آن جا شد پدید
که یزیدی شد ز فضلش بایزید
پس اگر دیو عاشق شود به جبرییل تبدیل می یابد و بر همین سیاق هم، یزید که فرد بسیار منفوری است تبدیل به بایزید که سلطان العارفین است می گردد. در جای دیگر هم می گوید:
از ناز برون آی، کزین ناز به ارزی
تو روشنی چشم حسینی نه یزیدی
فکر نمی کنم لازم به ذکر باشد که جضرت مولانا سنی حنفی بوده و نه شیعه از هر نوعش.
بنابراین جناب خواجه ی شیراز هم که از عرفا بوده و علیرغم بعضی برداشت ها مسلمان معتقدی نیز بوده بسیار بعید است که ارادتی به یزید می داشته.
معذالک، الله اعلم

 

محمد غافری در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:

بیت 51 بایستی چنین باشد:
تشنگان گر آب جویند از جهان
آب هم جوید به عالم تشنگان
با تشکر از زحماتی که برای پیشرفت ادب و فرهنگ فارسی می کشید
---
پاسخ: با تشکر، با نسخهٔ چاپی مقایسه شد، مطابق متن است. تغییری اعمال نشد.

 

محمد غافری در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۱ - در بیان آنک چنانک گدا عاشق کرمست و عاشق کریم، کرمِ کریم هم عاشق گداست اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید اما صبر گدا کمال گداست و صبر کریم نقصان اوست:

در بخش 90 از دفتر اول مثنوی بیت صحیح به قرار زیر بایستی باشد:
تشنگان گر آب جویند از جهان
آب هم جوید به عالم تشنگان
---
پاسخ: با تشکر، با نسخهٔ چاپی مقایسه شد، مطابق متن است. تغییری اعمال نشد.

 

محمد غافری در ‫۱۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۲۱:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۱ - در بیان آنک چنانک گدا عاشق کرمست و عاشق کریم، کرمِ کریم هم عاشق گداست اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید اما صبر گدا کمال گداست و صبر کریم نقصان اوست:

با تشکر از به وجود آوردن چنین سایت مفیدی و تقاضای توفیق بیشتر برای خدمات فرهنگی شما از درگاه احدیت، تصحیح زیر را در قطعه ی بالا لازم می دانم.
مصراع دوم از بیت دوم بایستی چنین باشد:
همچو خوبان کآینه جویند صاف
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

محمد غافری در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۸، ساعت ۱۰:۰۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵۲:

مصراع دوم بیت چهارم بایستی این چنین خوانده شد:
هر که عید است ز میخانه بعید، ای ساقی
یعنی شخصی که هنگام عید از میخانه دور (بعید) باشد حاصلی از عمر بجز حسرت و درد ندارد
مصراع دوم بیت آخر هم باید چنین باشد:
جز در میکده جایی مگرید، ای ساقی
مگریدن به معنی خراشیدن و همچنین گشت و سیر نمودن است. کسی در میکده را گاز نمی گیرد!
---
پاسخ: با تشکر، «به عید» با «بعید» و «مگزید» با «مگرید» جایگزین شد.

 

محمد غافری در ‫۱۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۸، ساعت ۲۱:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۵:

به هنگام نام بردن از فرزندان کیقباد، استاد طوس این دو بیت را دارد:
نخستین چو کاووس با آفرین
کی آرش دوم و دگر کی پشین
چهارم کجا آرشش بود نام
سپردند گیتی به ارام و کام
نظر به این که "کی" به معنی شاه تنها یک لقب است شایسته نیست که کیقباد دو تن از فرزندانش را آرش نام نهاده باشد. بر اساس شاهنامه ی نسحه ی ژول مول که یکی از معتبرترین نسخ شاهنامه است این دو بیت چنین آمده:
نخستین چو کاووس با آفرین
چو آرش دوم بُد سوم کی نشین
چهارم کی آرمین بودیش نام
سپردند گیتی به آرام و کام
البته لازم به تذکار است که "کی پشین" به نظر درست تر می آید تا "کی نشین".
امیدوارم که این توضیح کوچک بتواند مورد استفاده ی شاهنامه خوانان قرار بگیرد.

 

۱
۲
sunny dark_mode