گنجور

حاشیه‌ها

خودخلاصی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۹۴:

منظور از مصرع "وین رفتنِ بی‌مراد عَزمی است درست" چیست؟

 

زهرامظهری در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

این شعرقطعا راجبه امام علیه منم اول فک میکردم ممکنه واس کس دیگه باشه ولی بااین استنادا میگم قطعا امام علیه
متن: عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی، عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی
شرح: درود خدا بر او علیه السلام که گویی هم «لفظ» و هم «معنای» اعجاب برای او منظور شده و «عجب»، درباره اش تمامی ندارد… یا مظهر العجائب (نادِ عَلیاً مَظهَرَ العَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب)
متن: عجب لطف بهاری تو / عجب میر شکاری تو
شرح: عجب از این همه جمع اضداد که هم لطف بهار را داری و هم شکار امیر را؛ مردی که نه زره اش پشت داشت و نه شمشیرش غلاف؛ شمشیرش در میان نیزه ها، باد بود در میان برگان خزان و زانوان سترگش کُنده بود در میان گلستان ایتام.
متن: در آن غمزه چه داری تو؟ / به زیر لب چه می‌خوانی؟
شرح: مولا جان! با ما چه کرده ای؟ با چشم و ابرو و اشارات و اوراد و کلامت و همه چیز و همه چیزت ما را عاشق خودت کرده ای.
متن: عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو/ عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی…
شرح: مولاجان! تو چقدر شیرینی (اسماءکم احلی من العسل) و چه عجب که امیری اما گزندی و ظلم و بدی از تو به هیچ کس حتی آن مورچه نمی رسد گرچه عالم و عالم را به تو علیک السلام بدهند. تو ماهی، تو نوری، تو علی و عالی هستی مردی از جنس آسمان که گردش نظام هستی در کف با کفایت توست (إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُم)

متن: به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد / چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی
شرح: نور و عشق تو پرش هر چیز و هر کسی را بگیرد (آسیبی کنی ظاهرا یعنی عنایتی بکنی چون آسیب زدنی است اما اینجا گفته آسیبی کنی یعنی اصابت کنی و ایصال و وصلی اتفاق بیفتد به عبارت دیگر توجهی بکنی) آن چیز حیات و زندگی می یابد بگونه ای که یک دل نه صد دل عاشق و پریشان و شیدا و دل باخته تو می شود.
متن: مروّح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را / گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی
شرح: مولا جان! ما دلتنگ و پریشان توئیم و بدون تو جسم بی روح هستیم بیا و با عنایی به ما روح و جان ببخش.
ای مولا و آقای ما! با ولایت و عشق و عنایاتت زندان دنیا را بر ما گلستان کن (اشاره دارد به الدنیا سجن المؤمن)

متن: تویی کامل منم ناقص، تویی خالص منم مخلص / توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلایی
شرح: در این بیت از سبک خود مولا در زیارت حضرت امیر در مسجد کوفه استفاده کرده «انت الحی و انا المیت و …»
تو در نشان دادن اوصاف و اسماء الهی انسان کاملی (و علّم آدم الاسماء کلها) و من انسان ناقص، پس لازم است که تو را ستایش و نیایش بکنم تا بلکه در پرتو عنایات حضرتت رشد کنم.
«سور»؛ تو غذای جانی، تو شادی و طراوت زندگی هستی و من از سرمستی عشق و ولایت تو علیک السلام به رقص و شادی و سیر و سلوک درآمده ام.
تو از همه زشتی ها و رجس ها خالص و پاکیزه هستی (انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) و من مخلص شما هستم (ان شاء الله

 

ارس آرامی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

چه بیت دلفریبی بود/
می بده تا دهمت آگهی از سِر قضا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست_
حافظ، حافظ است مذهب ندارد_

 

مهدی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

تا زمانی که به چیزی باور داشته باشی احساس خوبی و جاودانگی و امید احمقانه ای خواهی داشت
مردم دوست ندارن باور های خودشون رو زیر سوال ببرن و به تلخی و تاریکی سقوط کنن ، جایی که هیچ چیزی نیست
همان جایی که خیام در آن قرار دارد که با تجربه این حس تلخی دست و پنجه نرم میکند و اعتراضی ندارد چون در هیچ غرق است و دلیلی بر رعایت این باور های ساختگی نمیبیند و از بند امید و ترس و... رهاست

 

nabavar در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

گرامی حسین حسنی
درست می فرمائی
آن خدایست تعالی، ملک الملک قدیم
که تغَیُّر َنکند ملکت جاویدانش
تَغَیُّر به مانای دگرگون شدن بیز هست
تغیر
دیکشنری عربی به فارسی
جهش , تغییر , دگرگونی , تحول , طغیان , انقلا ب , شورش , تغییر ناگهانی.

 

عباسی فهندری در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۹:

رباعی زیبایی است ولی به نظرم درساختار اشتباهی رخ داده اگر است را ردیف این رباعی بگیریم قافیه که سه بار تکرارشده ( نفس ) اشکال دارد چون نفس وهمنفس از یک ریشه اند وقافیه نمی شوند فکر نمی کنم ابوسعید ابوالخیر چنین کاری بکند

 

تورج رامان در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:

کلمه سبز در مورد اشاره به رنگ آسمان، به معنی رنگ سبزی که ما امروز میشناسیم نیست. در گذشته در زبان پارسی و حتی در بسیاری زبانهای دیگر جهان برای سبز و آبی یک لغت استفاده میشد. مفاهیمی مثل عدد و رنگ با توسعه و پیشرفت تمدن بشری شکل گرفته، به دایره لغات انسانها اضافه شده است . چنانکه امروزه هنوز در بعضی قبایل بدوی برای اعداد بزرگتر از 10 عددی ندارند و با کلمه زیاد توصیف میشوند. ضمن اینکه در پارسی قدیم رنگ سبز برای اشاره به سیاه هم استفاده میشده است و معنی تیره و تاریک هم از ان استنباط میشده است. هنوز ما کلمه سبزه را برای کسی که پوست تیره دارد بکار میبریم مانند سبزه رو، گندمگون، ... (به ویکیپدیا ذیل رنگهای سبز و آبی رجوع شود)
بنابراین کلمه سبز در بیت اول، میتواند هم معنی آبی و هم معنی تاریک و سیاه داشته باشد. یک احتمال این است که چون ماه معمولا در آسمان تاریک شب و در مزرعه ای از ستارگان ظهور میکند، احتمالا منظور حافظ اینجا آسمان شب بوده است، چرا که بعدتر از خوشه پروین یاد میکند که هم به نوعی تکرار استعاره مزرعه برای آسمان است با استفاده از کلمه خوشه که برای گندم، انگور و امثالهم استفاده میشود و هم اینکه ظهور صورت فلکی پروین فقط در شب اتفاق می افتد، پس مزرع سبز استعاره از آسمان شب می باشد.
از طرف دیگر، با توجه به اینکه ظهور ماه نو در نزدیک صبح همزمان با طلوع خورشید است و فقط در هنگام طلوع و سپس نزدیک غروب دیده میشود، نتیجتا در شب و روزهای اول در آسمان آبی دیده میشود. به تدریج با گذشت روزها از اول ماه قمری، طلوع ماه به سمت ظهر و هنگام غروب نزدیک میشود و غروب ماه هم به نیمه شب و بعد از آن موکول میشود.
هر دو احتمال ممکن است درست باشد، اما به گمان من با توجه به اشاره کلمات اختر و خوشه پروین در ابیات بعدی، سبز به معنی تاریک، سیاه، تیره درست تر میاید. آسمان شب با انبوه ستارگان به مزرعه شبیه تر است تا آسمان روز با تنها گوی روشن خورشید. البته که همه چیز را همگان دانند.

 

مریم در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰:

من تازگی شروع به خواندن اشعار خیام کردم و واقعا لذتی از این کار نبردم، خیام مفهوم تکراری رو با الفاظ تکراری بیان می کنه و اشعارش خیلی افسرده ن، ادمو از حرکت می نداره و فقط می گه بشین می بنوش آخرش که چی ؟

 

عرفان در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

به نام خدا
قبا بر قد سلطانان چنان زیبا نمیآید
که این خلقان گردآلوده را بالای درویشان
آقای بصیر درستش خلقان است نه خفتان. خلقان گرد آلود یعنی جامه کهنه ی غبار آلود.

 

نگار در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

ایکاش جناب “شقایق” مثلا یک کانال یوتیوب درست میکردن و از تفاسیرشون در مورد اشعار عرفای بزرگمون صحبت میکردن. بنده به شخصه از تفاسیرشون زیر اشعار استفاده میبرم و بسیار جالب هست.

 

رامین در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵:

بیت اول مصرع دوم:
ای گل خندان درست است یا آن گل خندان ؟

 

ساعد در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۳ - عذر گفتن فقیر به شیخ:

سلام . این شعر در برنامه شماره 816 گنج حضور در خردادماه 1399 توسط آقای پرویز شهبازی تفسیر شد

 

ساعد در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۰:

سلام . این غزل به طور کامل و به زیبایی تمام توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه شماره 816 گنج حضور در خردادماه 1399 تفسیر شد .

 

مست در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۱:

جناب بابک که بالای این نوشته‌ی من حاشیه نوشتید، جدای از این که شرایط عجیبی مرا به نوشته‌ی شما آورد، خود نوشته شما حال مرا، آتش مرا، باز افروخت. نمی دانم که این حس چیست اما می‌دانم که «او» من است، «بن» است، دیدمش، اما قرار ندارم! کمک می خواهم که بشوم. نوشته‌ی شما گویی تجربیات «عجیب» مرا به کلام کشید، اما می خواهم این عجب در خَلق بماند، در آزادی و نه فقط در دیوانگی. اگر کلام من را «می بینید» و مرا لایق می‌دانید، راهنماییم کنید. ایمیل من هست: radguests@gmail.com

 

محمود در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۲۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

بیت اول، خصوصا مصرع اول خوانش دیگری دارد که با معنی به نظر می آید. «چون» را به معنی چگونه، «یار» را به کسر «ر» و به معنی یارا و قابل و مصرع اول را سوالی بخوانیم: چگونه هیچ مردی یا کسی در عشق وزیدن هم توان من نیست؟
البته می توان این مصرع را خبری خواند با همان معنی بیشتر محتمل برای «چون». ولی فکر می کنم یار را باید به کسر و به معنی توانا برداشت کرد:‌ چون کسی در عشق هم توان من نیست و یارایی من را ندارد...
عطار آنچنان که دوست دیگری گفت با درد و دُرد چنان بازی ظریف کلامی می کند. بی راه نیست تصور به کار گیری چنان هنری در گوشه ای دیگر

 

زینب مسلم زاده در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۱۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:

من معنی کلمه صما را نمی دانستم
(صفت) [عربی: صمّاء] [قدیمی] سخت؛ محکم: صخرۀ صما.

 

عرفان در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

چراغدان به اشتباه نوشتم جراغدان

 

عرفان در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

به نام خدا
نسخه ها باهم خیلی فرق میکنند جوری که آدم نمیداند کدام سروده ی خود سعدی است.
برای مثال در این نسخه نوشته شده :
روی تو خوش می نماید آینه ما
کاینه پاکیزه است و روی تو زیبا
ولی در نسخه ی خطی و قدیمی گنجینه ی گنجور آمده :
روی تو خوش می نماید آینه ما
کاینه تاریک گشت و روی تو زیبا
یا مثلا در این نسخه نوشته شده :
برخی جانت شوم که شمع افق را
پیش بمیرد چراغدان ثریا
ولی در نسخه ی خطی آمده :
برخی جان سوزمت که شمع افق را
پیش بمیرد جراغدان ثریا
خدا میداند کدام درست است.

 

عرفان در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

ممنون از شما

 

عرفان در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

به نام خدا
در تمام نسخه ی خطی و قدیمی این شعر این جور آمده :
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به دکان آدمیت
و به نظرم این صحیح تر میباشد.

 

۱
۱۵۳۰
۱۵۳۱
۱۵۳۲
۱۵۳۳
۱۵۳۴
۵۰۷۳
sunny dark_mode