گنجور

حاشیه‌ها

همایون در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶:

اینجا جلال دین پارسی ما به زیبایی هر چه تمام عرفان خود را که یک فرهنگ بزرگ انسانی است بازگشایی و رونمایی میکند
جان و دل که یکی با حواس ظاهری ما و دیگری با حواس درون کار میکنند میتوانند چون دو لشکر روبرو و متخالف در بیایند و آسمان وجود ما را به تیرگی و گرد و خاک بکشانند
این اتفاق ممکن است برای یک دانشمند که هم دل و هم جانش بدنبال علم بیرونی است روی ندهد یا یک موسیقی دان و یا یک ورزشکار تنها در آخر عمر به این چالش و کوشش روی بیاورد

 

طاهره در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۶ - مخلص ماجرای عرب و جفت او:

مولانا می‏خواهد داستان مرد عرب را دنبال کند اما باز به یادش می آید که وضع این زن و مرد، شباهت به رابطهْ نفس انسان با عقل کمال‌جوی او دارد.
در کلام مولانا به دوگونه عقل برمی‏خوریم:
الف) عقلی که بر هوای نفس چیره است و انسان را به وصال حق راه می‏نماید؛
ب) عقل حیله‌گر و حسابگر که در اکتساب منافع مادی او را یاری می‏کند.

 

مهدی عسگرپور در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

با درود
از دیدگاه من این نامه به گونه ای رمزآمیز نوشته شده تا به دست دشمنان نیوفته ، ویژه ترین بخش آن دستور رستم به برادرش برای بردن پادشاه به خاور و نگهبانی از جان اوست که در پایان نامه آورده شده است. دشمنان رستم بیگانگان نبودند، آنها ایرانیانی بودند که پیرو جنبش مزدکی و کودتاگران و نیز خاندان شاهی اشکانی که پس از کودتای بهرام چوبین نتوانسته بودند، شاهنشاهی را از ساسانیان بگیرند. ویژه ترین دشمنان مزدکیان بودند که با همدستی کلیسای کاتولیک و دولت روم ، بارها به کشورشان خیانت کردند و همین ها بودند که بیگانگان را برای جنگ با ارتش ایران بسیچ نمودند. برای همین هم هست که رستم می گوید : ز بهرام و زهره است ما را گزند ، نشاید گذشتن ز چرخ بلند
در زمان کهن هفت گوی گردنده در آسمان را نماد هفت کشور جهان می دانستند. بهرام نماد کشور خاقان و زهره نماد کشور روم بود. رستم می گوید که جنگ پیش آمده با تازیان، از سوی این دو کشور ترتیب داده شده است و چون چرخ سیاست و تدبیر آنها بلندتر از سیاست دربار و کشور آشفته ماست از این رو در این جنگ راهی جز شکست نداریم زیرا رستم به خوبی می دانست آنهایی که در برابر او میجنگند ایرانیان مزدکی هستند که بیگانگان را دور هم گرد آورده اند و چگونگی جنگیدن با ایرانیان را به آنها آموزش داده اند. و نیز در پایتخت نیز مزدکیان پس از کشته شدن خسرو پرویز در جای جای دربار رخنه کرده اند و دارای توان اداری و سیاسی می باشند، برای همین بود که از برادرش خواست تا شاه را از پایتخت آشوب زده که به دست مزدکیان اداره می شود دور سازد.
همچنین رستم می گوید : همان تیر و کیوان برابر شده است ، عطارد به برج دو پیکر شده است
تیر یا عطارد نماد کشور تازیان و حبشه بود و کیوان دورترین گوی گردنده در آسمان دارای بلندترین چرخ ( دورترین مدار) نشانه توانمندی به شمار می آمد که البته نماد کشور هند هم بود که در اینجا به معنی توانمندی می باشد نه هندوستان.
رستم می گوید که تازیان در چرخ ( مدار) توانمندی جای گرفته اند و وارد برج دو پیکر که نشانه پادشاهی در شاهنامه است شده اند. یعنی از این پس آنها پادشاه جهان خواهند شد.
اکنون از خود می پرسیم که چرا دولت روم و کلیسای کاتولیک با همدستی دولت خاقان و البته با همکاری مزدکیان میهن فروش سرزمین مان ایران را نابود کردند؟

 

محمدصادق ایلی در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۴ دربارهٔ هلالی جغتایی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸:

مصرح چهارم کلمه لعل بعد از لب جا افتاده.
درستش لب لعل روح پرور او هست.
زشته شعر به این قشنگی در مدح مولا اشتباه نوشته شده باشه، اون هم در گنجور که منبع معتبری هست، لطفا تصحیح بفرمایید، ممنونیم از شما.

 

آیینه در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

جناب محمد قنبر با سلام و تقدیر از شرحی که با حوصله نوشته شده، در مورد مصرع سر من از ناله من دور نیست ، توجهتان را به این احتمال جلب میکنم که منظور مولوی از سرّ ، نه به فارسی راز ، که به مفهوم عرفانی سر یعنی مرحله ای فراتر از روح باشد ، ظاهر و باطن و قلب و روح و سرّ و سرّالسر

 

بی نشان در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۳:

1: زانچ یا زانچه خوردی بده به مخموران
2: سر بنه عاشقانه و رستی

 

عروج در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ هلالی جغتایی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸:

بیت آخری که آقای صمدی فرمودند مربوط به شعری دیگری متعلق به بیرم خان هندی است که با مطلع "شهی که بگذرد از نه سپهر افسر او" شروع می شود .

 

محمد هادی سلمانزاده در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۶:

خروش از خم چرخ چاچی بخاست
خروش از خروچیدن مانند دندان به هم فشار دادن یا ساییدن و دندان خروچه می آید
خم : کمان، قسمتی از دایره
چرخ : دایره
چاچی نام مکانی معروف بوده است که در آن زمان کمان های تیر اندازی می ساختند
بخاست: بلند شد ، صدا کرد
معنی : در هنگام تیر اندازی آنقدر کمان را کشید که صدای خچ خچ آن دراومد
کنایه از قدرت و نیرو دارد
صنعت واج آرایی ادبی از کنار هم قراردادن واژه های خ ش خ چ خ چچ خ شبیه دندان قروچه و خش خش برگ خزان و شروع به شکستگی چوب دارد

 

طاهره در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۳ - حقیر و بی‌خصم دیدن دیده‌های حس صالح و ناقهٔ صالح علیه‌السلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا:

ناقه صالح: شتری بود که به معجزه‏ صالح از کوه بیرون آمد، قوم ثمود بت پرست بودند، صالح آنها را بخدای یگانه دعوت کرد، از وی معجزه‏ ای خواستند و تقاضا کردند که از کوه شتری ماده و ده ماهه آبستن و پا بزا بیرون آورد، صالح چنین کرد و آن ناقه در حال بزاد، بچه‏ ی او نیز قوی و کلان بود، صالح با آن قوم قرار گذاشت که آب قریه، یک روز از آن شتر و بچه‏ اش و روز دیگر از آن آنها باشد و آن روز که ناقه آب می‏ خورد، قوم ثمود از شیر ناقه بیاشامند، ایشان، آخر الامر، این قرار را بهم زدند و ناقه را پی زدند و مستحق عذاب شدند و بر افتادند.

 

طاهره در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۳ - حقیر و بی‌خصم دیدن دیده‌های حس صالح و ناقهٔ صالح علیه‌السلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا:

سگسارانه: مانند سگساران، قومی افسانه‏ ای که سرشان شبیه سر سگ بوده است، ذکر این قوم در داستان های کهن مانند اسکندرنامه دیده می‏ شود.
می ‏توانید «سگسارانه» را بمعنی سگ مانند فرض کنید بخصوص اگر (دم) را در اول آن بیت بضم اول بخوانید، دم سگ، نمودار و مثال کژی است و در عرب بدان مثل می‏زنند: ذنب الکلب لا یستوی. (دم سگ راست نمی‏شود.) درین بیت، هم ظاهرا بدین معنی است.
در شاهنامه نام قومی است که در مازندران می‏زیسته‏اند،

 

طاهره در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۳ - حقیر و بی‌خصم دیدن دیده‌های حس صالح و ناقهٔ صالح علیه‌السلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا:

من هم خواستم تشکر کنم از دوستانی که تا اینجای کار تفسیر اشعار را در حاشیه ها گذاشته بودند. بسیارعالی بود و استفاده کردم. متاسفانه کار دوستان تداوم نداشت که قابل درک است. در همین میزان هم میشود گفت که کار بزرگی انجام دادند.

 

امیر در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۸ - حکایت:

در شکم خواران تو صاحب دل بجو یعنی چه؟

 

همایون در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶:

غزل دریافت و فهم عارفانه
فهمیدن فیزیکی و علمی با شناخت اجزا و محاسبه زمان و مکان و طرح مدل و ساخت دستگاه صورت میگیرد، اگر چیزی را نتوان ساخت و اندازه گرفت و یا تعریف نمود نمی توان هم فهمید
در عرفان و شناخت عارفانه فهمیدن عبارت است از گذر از شگفتی و هوشیاری به سرگشتگی حیرانی و مستی، نه قرار اندازه گیری و دقت است و نه ساختن و تولید و سود کردن

 

یگانه در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

سلام خوانش بیت خیلی غلط داره لطفا صدا رو عوض کنید

 

بی نشان در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۵:

سلام و عرض احترام
صالح بزرگوار بنده نه در مقام جسارت توضیح یا تفسیر ابیات نخستین که فرمودید بلکه تنها در مقام بیانداشت ما فی الضمیر چند جمله ای سیاه کاری کرده تصحیح رو به فرهیختگان گرانقدر میسپارم که در مقام فرصت و رجوع به منبعی بسیار بهتر و فراتر می توان نگاشت :
در غم یار، یار بابستی
یا غمم را کنار بایستی
غمخوارگی در مصیبت و غم که خود سنخیت می طلبد در پیشینه ی شعر و نثر پارسی نمونه های خارج از شماری دارد هر یک شکل و شیوه ای :
جناب مولانا در یکی از معانی منظور نظر خویش در بیت
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
و
محرم این هوش جز بیهوش نیست
به نوعی دیگر به این همدردی لازمه ی ادراک اشاره فرموده است
در خوردن غم معشوق دلیل آن هرچه هست که بماند غم شناس غمخواری باید تا بتوان با او از حال و روز و روزگار خویش گفت که بیان رمز و راز ارتباط با یار جز بر یار گفتن حرام طریقتی است چون او ادراکی از این مقام نخواهد داشت
تو در کنار فراتی چه دانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
بیت فوق الذکر هم به عنوان شاهد مثال و هم به جهت به کار بردن لفظ " کناکنار" به معنای ساحل و کناره ی آب و پایاب قید شد
اگر چنین یار و غمخوار آگاهی یافت نشود که چونان که منم بر یار و معشوق من عاشق و از غم او مغموم و غمگین باشد پس این غم عظیم را کنار و کناره ای و پایانی باشد بهتر است ....یا یاری غمخوار یا ما از غم بی امان و ثقیل و سنگین یار برکنار شدت غم یار در خور توش و توان چون من تنهایی نیست یاریگری باید ....
معنای دیگری که به مراتب بدیع تر و بی بدیل تر و بی سابقه تر هست و به تفکر مولانا شبیه تر به شکل بسیار مختصر :
یار در درون غم و غمخوارگیش نهان است و این دلیل غم خوردن ماست وگرنه این غمخوارگی ارزشی نداشت
درون غم یاری که می خوری باید وصال یار مستتر باشد وگرنه صرف غم خوردن منش و روش پسندیده ی حضرت انسان نیست خصوصا در لسان حضرت سرخوشان و فرحناکان عالم مولانای شادان و پای کوبان :
ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
در شکرینه ی یقین سرکه ی انکار نیست
ای غم از اینجا برو ورنه سرت شد گرو
زانکه شب تیره را تاب مه یار نیست
*خون غم بر ما حلال و خون ما بر غم حرام
هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش
و از این دست ابیات با محوریت گریز از غم و استقبال غم با معانی بینهایت ژرف و عمیق در اشعار مولوی خصوصا غزلیات فراوان است ...
که من از تو غمی خواهم که در وی مستقل باشم ....
و شاه بیت گره گشای :
عاشق یا طالب جور یار شو عاشق لطف یار نی
تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت ...

 

ناصر در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:

دوستان عزیزگنجوردمتون گرم لبتون خندون دلتون شادشاد زندگیتون توام باآرامش عشقتون افزون
چقدراین روزهایی که ویروس کرونابرهمه جاسایه افکنده که بایدآن راهم باصبوری پذیرفت وباتوکل به معشوق پشت سرگذاشت وازاودرس گرفت به من کمک می کنیدتاازلحظه به لحظه درخانه ماندن نهایت استفاده راببرم
دوستان عزیزی که بدون هیچ چشمداشتی اینگونه خالصانه نظراتتون رادراختیاردیگران قرارمیدهیدعمرتان به شادی وعشق
برپیشانی تک تک شما عزیزان بوسه میزنم به امیدروزگاری که همه همدیگرراصمیمانه دوست بداریم بدورازهرگونه مرزبندی
مستدام باشید

 

بی نشان در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۶:

تا بدانسته ای ز دشمن، دوست

 

بی نشان در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۷:

1: قطره ای باز رو سوی دریا
2: تا در اخلاق او بپیوندی
سنخ کلماتی چون قطره با همزه و یا به پیوندی به صورت جدانویسی و امثالهم هرچند در کلیت اثر به همین نحو درج شده اما اگر اصلاح بشه به خوانش متن کمک شایانی میکنه خصوصا برای کمتر آشنایان با وزن شعری خصوصا غزل دیریاب مولانا با اوزانی بدیع و خارج از عرف معمول شعر پارسی

 

بی نشان در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۹:

بزرگوار ناباور عزیز محبت میفرمایید معنای ماحصل از تصحیح درستی که فرمودید رو هم محبت کنید ؟! برداشت شما از معنای ماحصل بیت چیست ؟!
این سو ار کار و خدمتی باشد
تا که خدمت نمایی و رامی

 

سامان در ‫۳ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

با احترام به همهٔ اساتید ولی استاد افتخاری توی این تصنیف غوغا کرده،اجرای زنده استاد رو هم شنیدم شاهکار هستش

 

۱
۱۲۸۷
۱۲۸۸
۱۲۸۹
۱۲۹۰
۱۲۹۱
۵۰۴۳
sunny dark_mode