حذرای عاقلان غافل وار
حذر ای جاهلان غفلت کار
زین گذرگاه دیو نفس شکر
زین بیابان غول روح شکار
زین سرای فریب و دار فنا
زین مقام غرور و عیب و عوار
هان معطل به سر مبر ایام
هین معول مکن بر این مکار
در ره سیل جای خواب مساز
در بیابان شوره تخم مکار
سخت زشت است نزد دیده و عقل
غره بودن بدین دو روزه قرار
بس شگرف است پیش اهل خرد
دور بودن ز مهر این غدار
نیست چیزی نهاد خانه خاک
هیچ دان اصل گنبد دوار
این یکی کلبه ئیست پر ز فریب
واندگر گنبدیست پر زنگار
زاین حفاظ و وفا خیال مبند
زآن سکون و بقا امید مدار
تا ز تو نگذرد تو زاو بگذر
تا بنگذاردت تواش بگذار
ماجرای گذشتگان برخوان
قصه حال رفتگان یادآر
کس از آن رفتگان نیامد باز
کس از آن خفتگان نشد بیدار
بس جوانمرد را بکشت و نشد
کس از این گنده پیر برخور دار
دل ما سنگ و این همه حجت
چشم ما شوخ و اینهمه آثار
زاد سروی که بر فرازد سر
قامت دلبریست خوش رفتار
هر بنفشه که بر دمد ز زمین
هست زلف بتی پری دیدار
هر گلی کز چمن به بار آید
عارض شاهدیست گلرخسار
ای دریغا که شد جهان بی مهر
از خصال حمیده احرار
آه و دردا که یک جهان پر شد
از فرومایگان و از اشرار
دور آزادگان نگر که فتاد
کف مشتی لیئم ناهموار
همه با هم دو روی همچو درم
همه ناپایدار چون دینار
همه مردم ولی نه مردم سان
همه صورت ولی نه معنی دار
همه چون نی همیشه یاوه درای
همه چون دف مدام سیلی خوار
همه عاشق شده به جاهک خویش
همه واله به بادک و بازار
همه کبرند و لاف و باد و بروت
همه ریشند و جبه و دستار
همچو نرگس همه به زر معروف
چون شکوفه نکرده سیم نثار
چون بنفشه گرانسر اندر کبر
لیک چون گل دریده شان شلوار
آنکش امسال خواجه می خوانی
بود از جمع جبه دزدان پار
وآنکش امروز مرد می دانی
می ستد سیم چون زنان پیرار
مرده گیر این خران زشت نهاد
پست گیر این خسان بیهده کار
تیز در ریش این چنین خواجه
... در ... آنچنان عیار
همه بیکار همچو تیغ حطیب
همچو سوزن همه به بن برکار
نه در این ذره ای وفا و کرم
نه در آن ریزه ای حیا و وقار
چون ازین هر دو مرد خالی شد
پس چه او و چه نقش بر دیوار
همه در کار خویش کور و لیک
چشمهاشان به عیب جستن چار
همه ابلیس در صفات و ز جهل
نزدشان جبرئیل بی مقدار
همه نا اهلی و ظرافت سرد
همه ایزاء و چربک و آزار
هیچ این سفلگان به هیچ مگیر
کس ازین ناکسان به کس مشمار
این چه خلقند مردمان فریاد
وین چه قومند الامان زنهار
حسبته الله ای مسیح درآی
بیخ دجال سیرتان بردار
ای محمد خدای را بر خیز
زین ابوجهلیان برآر دمار
ای صرافیل صورحشر بدم
و ز سر این خران ببرافسار
ای تو در شعر وارث همگر
صاحب افکار و نکته ابکار
ای به چوگان نطق و نظم دری
گوی دانش ربوده از اغیار
جامه ای کآن ز طبع بافته ای
هستش اندیشه پود و معنی تار
شعر باد است هان و هان پس ازین
عمر بر باد بیهده مگذار
مدح این منعمان سفله مگوی
هجو این ممسکان مکن تکرار
که نه ممدوح باد و نه مهجو
که نه شاعر پرست و نه اشعار
خوارکردی به هرزه نفس عزیز
رنجه کردی ضمیر گوهر بار
شعر در جنب علم بی هنریست
زو نخواهد شدن هنر اظهار
چون هبا شد به خیره عمر عزیز
گر بود ملک مصر باشد خوار
آبرویت چو شد به باد آنگه
شعر گو باش لولو شهوار
شین باشد عدیل زاغ شدن
مثل من طوطیئی شکر گفتار
شکر علم جوی چون طوطی
هم به زاغان رها کن این مردار
پای در راه علم باقی نه
دست ازین هزل و ترهات بدار
آخر از شاعری چه یافته اند
انوری و سنائی و پندار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به نقد و هشدار درباره زندگی دنیاست. شاعر از عاقلانی که غافلند و به جاهلانی که در خواب غفلت بسر میبرند، میخواهد که از دام نفس و فریبهای دنیا آگاه باشند. او به فانی بودن این دنیا و ناامیدی از آن اشاره میکند و هشدار میدهد که هیچکس از گذشتگان به این دنیا بازنگشته است.
شاعر انتقاد میکند از افرادی که در ظاهری باختهواری در جستجوی جاه و مقام هستند، و تأکید میکند که در این جهان هیچ چیز جز فریب و نیرنگ وجود ندارد. او از ضرورت آگاهی و بصیرت در زندگی یاد میکند و به این موضوع میپردازد که دنیا و هر آنچه در آن است، ناپایدار است.
شاعر از آفتهای جامعه نیز سخن میگوید و به نابودی ارزشها و صفات نیک انسانی اشاره میکند. او در نهایت به اهمیت علم و هنر اشاره دارد و از شاعری که به مباحث بیارزش میپردازد، انتقاد میکند. پیام اصلی این شعر دعوت به دوری از فریب دنیا و توجه به ارزشهای واقعی است.
هوش مصنوعی: عاقلانی که به دور از غفلت هستند، مراقب باشید. ای نادانانی که در غفلت به سر میبرید، مواظب باشید!
هوش مصنوعی: در این مسیر، نفس مانند دیوی است که تلخی را به همراه دارد و در این بیابان، روح همچون غولی است که در کمین شکاری به سر میبرد.
هوش مصنوعی: از این دنیای فریبنده و زوال، از این جایگاه پر از خودبزرگبینی و عیوب و مشکلات، باید دوری کرد.
هوش مصنوعی: ای مبتلا به روزهای گذشته، وقت را بیهوده نگذران و در دام فریبکاری دیگران نمان؛ زودتر از این لحظهها استفاده کن و به زندگی خود ادامه بده.
هوش مصنوعی: در مسیر طوفان، در بیابان خشک و شور، جایی برای استراحت نکن و از افراد فریبکار دوری کن.
هوش مصنوعی: غره بودن به دو روزه دنیا در نظر و اندیشه زشت و ناپسند است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برای افراد دانا و با هوش، از محبت و دوستی شخص خیانتکاری فاصله گرفتن کار مهم و ارزشمندی است.
هوش مصنوعی: هیچچیز در این خانهی خاکی نهادش وجود ندارد، چون اصل و بنای آن گنبدی در حال چرخش است.
هوش مصنوعی: این یکی خانهای است که پر از فریب و نیرنگ است و آن یکی گنبدی است که پر از زنگار و کهنگی شده است.
هوش مصنوعی: به این مراقبت و وفای ظاهری دل نبند و از آرامش و ماندگاری در آنجا امید نداشته باش.
هوش مصنوعی: برای اینکه دیگران از تو عبور نکنند، خودت باید از آنها عبور کنی و اجازه ندهی که تو را متوقف کنند.
هوش مصنوعی: داستانهای گذشته را مرور کن و به یاد افرادی که بر رفتهاند بیفتم.
هوش مصنوعی: هیچکس از آن کسهایی که رفتند، بازنگشت و هیچکس از آن کسهایی که خوابیده بودند، بیدار نشد.
هوش مصنوعی: بسیاری از دلیران و جوانمردان کشته شدند، اما هیچکس از این پیر نادان عبرت نگرفت.
هوش مصنوعی: دل ما سخت و بیاحساس است و با وجود این همه نشانهها و شواهد، چشمان ما بازیگوش و سرزندهاند.
هوش مصنوعی: خود را به زاد سروی تشبیه کرده که بر فراز بلندیها ایستاده و نشانهای از زیبایی و رفتار نیکو است. این تصویر به نوعی به شخصیتی اشاره دارد که در میان دیگران با خوشرفتاری و جذابیت خود متمایز است.
هوش مصنوعی: نوشه گلهایی که از زمین رشد میکنند، همچون زلف زیبای معشوقی هستند که به خاطر دیدنش دل به تپش میافتد.
هوش مصنوعی: هر گلی که در باغ رشد کند، نشانی از زیبایی و طراوت دارد که به مانند چهرهی زیبای یک معشوق است.
هوش مصنوعی: افسوس که جهان از محبت و ویژگیهای نیک انسانهای آزاد خالی شده است.
هوش مصنوعی: ای حسرت و ناله، که دنیای ما پر شده از افراد پست و بدکار.
هوش مصنوعی: به دور و بر آزادگان نگاه کن که چگونه کف دست چند نفر پست و نالایق بر زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: همه انسانها مانند سکهای هستند که دو رو دارد؛ هیچکدام از آنها پایدار نیستند، مانند دینار که همیشه در حال نوسان است.
هوش مصنوعی: همه انسانها به ظاهر شبیه هم هستند، اما همه آنها از نظر درونی و معنایی یکسان نیستند.
هوش مصنوعی: همه مانند نی همیشه در حال گفتن حرفهای بیهدف و بیمحتوا هستند و مانند دف که همیشه با ضربههای متوالی به صدا در میآید، انگار همواره در صدد جلب توجهاند، اما هیچکس به حرفهایشان توجه نمیکند.
هوش مصنوعی: همه به زیبایی و جاذبههای خودشان عاشق شدهاند و همه به شغل و محیط کاریشان وابسته و شیفته هستند.
هوش مصنوعی: همه خود را بزرگ و بااحساس قدرت میدانند و از خودشان brag میکنند، در حالی که فقط ظاهری از بزرگی دارند و درواقع همه در یک وضعیت یکسان هستند.
هوش مصنوعی: همانند نرگس که به طلا مشهور است، اما چون شکوفهای نداشته، سیمی برای پخش کردن ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت خاص بنفشه اشاره دارد که با وجود سنگینی و وقار خود، دارای ظرافت و نرمی است. همچنین به وضعیت گل اشاره میکند که به طور غیر منتظرهای به صورت دریده و شکستگی در آمده است. این تصویرسازی نشاندهنده تضاد بین وقار و لطافت است.
هوش مصنوعی: امسال، میخوانی که توانستهای از میان جمع دزدان، جبهای به دست آوری.
هوش مصنوعی: امروز مردی را میبینی که مانند زنان سالخورده، پولی را میستاند و از آن بهره میبرد.
هوش مصنوعی: مردم بیارزش و بدخوی را دور کن و از کارهای بیهوده آنها دوری کن.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم کسی اشاره دارد که در ظاهر خود را باهوش و سرآمد نشان میدهد، اما در درون و باطنش به اندازهای که نشان میدهد، ماهر و کارآمد نیست. در واقع، ممکن است کسی به عیار و ارزش خود در جامعه توجه زیادی داشته باشد، اما در عمل آنچه که باید باشد، نیست.
هوش مصنوعی: همه در حال بیکاریاند، مانند تیغی که در دست خطیب است و مانند سوزنی که در کارش به بنرسیده است.
هوش مصنوعی: در این ذره کوچک نه وفا و بزرگواری دیده میشود و نه در آن ریزه کوچک حیا و متانت وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی هر دو از وجود خالی شدند، دیگر نه او اهمیتی دارد و نه تصویری که بر دیوار نقش بسته است.
هوش مصنوعی: همه در کار خودشان نادان و نابینا هستند، اما چشمهایشان تنها به دنبال پیدا کردن عیب و اشکال در دیگران میباشد.
هوش مصنوعی: همه صفات بد و نادانی در وجود ابلیس است، در حالی که جبرئیل به عنوان یک فرشته محترم و بینظیر نزد آنها بیاهمیت و کمارزش به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: همه چیز در اینجا نشان از ناآرامی و بینظمی دارد، همه چیز گیجکننده و دشوار است و احساس نرمی و ظرافت در شرایط جاری وجود ندارد؛ همه چیز پر از اذیت و آزار و تنش است.
هوش مصنوعی: به هیچ وجه به این افراد پست و ناچیز اعتماد نکن و آنها را با دیگران مقایسه نکن.
هوش مصنوعی: این چه افرادی هستند که فقط فریاد میزنند و این چه مردمی هستند که در وضعیت خطرناک و پر از دغدغه به سر میبرند؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اشاره به این است که کسی امیدوار است که مسیح وارد عمل شود و به او کمک کند تا در برابر دجال (شخصیت منفی و فریبنده) قرار بگیرد و به نوعی او را از بین ببرد یا مهار کند. این افراد نیاز به نیرویی الهی دارند تا به آنها در مقابله با مشکلات و چالشها یاری رساند.
هوش مصنوعی: ای محمد، خدا را بیدار کن و از دست این ابوجهلها خلاصی بیاور.
هوش مصنوعی: ای فرشتهای که صدا میزنی در روز قیامت، من هم میخواهم فریاد بزنم و از سر این خران، یعنی انسانهای نادان و غافل، پرچمی را بالا ببرم.
هوش مصنوعی: تو در شعر مانند وارثی هستی که دارای اندیشههای عمیق و نکات تازه و ابتکاری است.
هوش مصنوعی: ای کسی که در سخن و نظم، مهارت و توانمندی داری و دانشت را از دیگران نپذیرفتهای، بلکه خود بهدست آوردهای.
هوش مصنوعی: لباسی که تو با ذوق و سلیقه خود بافتهای، تفکر و اندیشهات همچون پود آن است و معنای آن مانند تار.
هوش مصنوعی: زندگی مانند بادی است که به سرعت میگذرد، پس سعی کن از این عمر گرانبها به درستی بهرهبرداری کنی و آن را بدون هدف و بیهوده نگذران.
هوش مصنوعی: نباید دربارهی ستایشگران پست و بیمقدار سخن بگویی و همچنین نباید از این افراد به زشتی یاد کنی.
هوش مصنوعی: این خط میگوید که نه کسی ستایش شده است و نه کسی مورد نکوهش قرار گرفته، به این معنا که هیچ طرفداری از شاعر وجود ندارد و اشعار او هم مورد توجه خاصی قرار نگرفتهاند.
هوش مصنوعی: به خاطر نفس زودگذر خود، کسی را که عزیز و باارزش است آسیب زدی و او را رنجاندی.
هوش مصنوعی: شعر در کنار علم هیچ ارزشی ندارد و نمیتواند هنری را نشان دهد.
هوش مصنوعی: وقتی که عمر گرانبها به بیهوده بگذرد، حتی اگر کسی صاحب سرزمین گستردهای مانند مصر باشد، به هیچ میارزد و بیارزش میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که آبرو و اعتبار تو تحت خطر قرار بگیرد، باید مانند یک لولو (موجود افسانهای) نترس و شجاع باشی و تا آنجا که میتوانی آزادانه حرف بزن.
هوش مصنوعی: اگر شین باشد، زاغ مانند من خواهد شد، و من مانند طوطیای هستم که شیرینی میگوید.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال دانش و علم هستی، مانند طوطی باش و خود را از قید زاغان و آنچه که بیارزش و مرده است، رها کن.
هوش مصنوعی: به مسیر علم ادامه بده و از بیمحتوا بودن و حرفهای بیهوده دست برندار.
هوش مصنوعی: در نهایت، انوری و سنایی و دیگر شاعران در پی چه چیزی از شاعری بودهاند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رُخَش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.